شوهرم عین پیرمردها میمونه اصلا اهل گردش با زنو بچش نیست احازه هم نمیده با بچه هام برم منم صندلی گذاشتم تو بالکن دارم خیابانو میبینم خودشم رفته نشسته ور دل ننش طبقه پایین حوصلم سر رفته خیلی شاکیم از این زندگیم
من تو کمد دیواری اتاقم دراز کشیدم
چرا اینجوریه
من
خیلی حوصلم سررفته
من پسرم خوابه شوهرم نیست دراز کشیدم خ بی حوصلم😞😞
من شوهرم رفته سفر خونه بابامم لم دادم رو مبل لنگم هوا بستنی و پاستیل و پفک نمکی و کیک یزدی خوردم نفسم درنمیاد😖
منم دوهفتس زایمان کردم هنوزحالت زودرنجی بعدزایمان ازوجودم نرفته دارم خفه میشم
من بدبخت درسته وسط باغم ولی خب تنهام
منم توی بالکن رختخواب پهن کردم تنها دراز کشیدم
خاموشی رو هم زدم 😞
وسط پذیرایی دارز کشیدم تنهام امشب شوهرم شیفته
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
