امشب مهمون داشتیم خواهرشوهرم...کلی پذیرایی .من حاملم نزدیک هشت ماه.شوهرم از بشقاب من غذا برداشت گذاشت برا خواهرش..تازه حامله هم هستم ناراحت شدم..هروقت کسی میاد از خانوادش اینکارا رو میکنه هول میکنه.ظرف و ابجیش شست چند تیکه بیشتر نبود..میگه نشور خودم میشورم..ولی مامان من میاد خونم کلی کارامو میکنه تعارف نمیکنه اصلا...بماند ک چقد از لحاظ مالی کمک کرده.بهم برمیخوره..
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
بهترین دیالوگی که توی عمرم شنیدم:امروز می خواهم به مصاف تزویر بروم که بدترین آفت دین است. تزویر با لباس دیانت و تقوی به میدان می آید. تزویر سکه ای است دورو، که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است. عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش. و چه خون دلها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین.
املت بود شام نتونستم با کمردرد چیز دیگه ای درست کنم میوه و اینا رو گذاشتم شیرموز چایی تنقلات...املت از بشقاب من برداشت...خودشم با من میخورد..الانم گشنمه...میگم چون حداقل حاملم بلید حواسش ب من بیشتر باشه...
عزیزم اینا رو حتما باهاش درمیون بذار شاید فک میکنه از نظر تو اشکالی نداره
خیلی باهاش درمیون گذاشتم...ی بار خواهر زاده هاش و اوورد خونمون شب خوابیدن صبحونه عسل کره پنیر مربا بود منم اوایل بارداری...همه رو گڋاشتم وسط ک همه بخوریم...از جلو دست من برداشت گذاشت اونور حالا دست همه میرسیدا.چهار نفر سر سفره بودیم...دیگه من با کمردرد باید خم میشدم بردارم دیدم سختمه بهونه حالت تهوع گرفتم رفتم تو اتاق
چند وقت پیش هم جاریم اومد من شام گذاشتم و پذیرایی دیگه ظرف و نتونستم بشورم از بس واژنم درد میکرد..جاری رف بشوره نذاشت خودش شست...تازه چقدر این جاریم پشت سرم حرف زده یا جلو روم ناراحتم کرده
چرا یه بار بهش نمیگی وقتی مهمون میاد غذا رو از جلو من بر ندار بذار واسه اونا!؟!! اگه هم توجه نکرد تو هم وقتی فامیلات میان یه بار همین کار رو کن تا بفهمه چقدر کار بدیه