2703
2553
عنوان

شب تولدمه و دعوای من با همسر

| مشاهده متن کامل بحث + 824 بازدید | 26 پست
عزيزم شوهرت اين همه رمانتيكه ديگه هر كى ى ايراد داره شوهر من خيلى خوبه همه چيش دسته منه اما ارزو ب د ...

بخدا منم اصلا اهل زیاده خواهی نیستم اما حس میکنم دیگه کم آوردم . اگه از یکی از دوستاش یا همکاراش و حتی یکی از خانواده من  از  شوهرم سوال کنی به خوش اخلاقی و خوبی زبانزده. واسه منم خیلی  چیزاش خوبه مهمترینش اینه که میدونم واقعا دوستم داره.اهل دود و خیانت به هیچ عنوان نیست. اما اخلاقای خاصی داره که منو اذیت میکنه

بخدا منم اصلا اهل زیاده خواهی نیستم اما حس میکنم دیگه کم آوردم . اگه از یکی از دوستاش یا همکاراش و ح ...

دقيقا شوهر من خيلى مهربونو صبوره از نظر بقيه من خوشبختريم البته هستما اما نميدونم چرا همين صبوريش شده ايينه ى دق من 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خیلی لج و ناز میکنی عزیزم ....چند سال بعد این حرفا رو به شوهرت بزنی میگه حالا هم دیر نشده خوش اومدی فک نکن مثل الان نازت خریدار داره کم کم تکراری میشی ...بعدشم دیدی کیک خریده قضیه رو تموم میکردی

2720
دقيقا شوهر من خيلى مهربونو صبوره از نظر بقيه من خوشبختريم البته هستما اما نميدونم چرا همين صبوريش شد ...

مشکل من باهاش فقط اینه که استقلال منو اصلا قبول نداره. میگه تو باید مطیع من باشی. هرجا بری اول اجازه من. هرچی بخای بگی من تهیه کنم. لباسای بیرون رفتنم باید مورد تائید خودش باشه و...

منکه دختر مستقلی بودم زمان مجردی خیلی برام سخته

خیلی لج و ناز میکنی عزیزم ....چند سال بعد این حرفا رو به شوهرت بزنی میگه حالا هم دیر نشده خوش اومدی ...

باور کن من این حرفا رو وقتی دیگه کارد به استخوان میرسه بهش میگم. اینجوری نیست که سر هر بحث الکی این موضوع رو پیش بکشم. خیلی وقتا واقعا کوتاه اومدم. 

آخه ببین حق با هم نیست. ایشون صبح ساعت ۷ میره سرکار تا شب ساعت ۸ معمولا.گاهی تا ۹ونیم. قبول دارم واقعا کارش سخته و خستههههه میاد خونه. منم وقتی میاد خونه چای و میوه و شام آمادست. خونه و خودم با وجود بچه کوچیک همیشه مرتب هستش. میاد میره دوش میگیره میاد یکم با پسرمون بازی میکنه یکم منو بغل و بس میکنه و حرف میزنیم و بعد شام میگه بخابیم. خوب بابا ما هم تفریح میخایم. تفریحمون شده روزهای جمعه بیرون رفتن. همش تکرار.بهش میگم خوب بزار تو طول روز که شما سرکاری من با همکاری دوستی کسی برم تفریح اونم نه هر روز یک روز در هفته. میگه نه خودم میبرمت. بعد شب مه میاد اینقدر خسته هستش اکثرا من میگم بریم گردش اگه هم بگم معذرت خواهی میکنه میگه فردا. فردا هم همینه

2714
البته من حاضرم صد سال برام چيزى نخره اما استقلالم زير سوال نره ب نظرم حق با توا

آره بابا خیلی سخته...

بخدا گاهی شده که خاله هام و خواهرام و مامانم اینا یک جا جمع هستن. و همه هم خانوم. زنگ میزنن به من که منم برم. من که به همسرم میگم میخام برم میک نه! خودم میام میریم با هم گردش. بعد از اونطرف هی زنگ میزنن که بیا بیا بیا. منم دوست ندارم بگم شوهرم نمیذاره. بهانه میام و نمیرم در صورتی که با تمام وجودم دوست دارم برم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687