منم همش اصرار به طبیعی داشتم سر زایمان به گ***ه خوردن افتادم به معنای واقعی .
کااااش تلاش میکردم برا سزارین
طبیعی اینقد درد داره ک خودت موقع درد ها فقط میگی هرکاری میکنم منو ببرین سزارین کنین 😪
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
اگه زایمان طبیعی خطرناک باشه خودشون سزارین میکنن.معمولا ریسک نمیکنن.
بدترین دوران زندگیم بارداری و زایمان بود از دست تصمیم گیری و بکن نکن های اطرافیان.
عزیزم با چند تا دکتر مشورت کن ببین نظر اونا چیه.کلی زحمت بچه رو کشیدی خدای نا کرده مشکلی براش پیش نیاد
دخالتای منفی...من به مادرشوهرم دیشب میگم حامله ام یه زنگ بمن نمیزنین...میگه میترسم خواب باشی...همیشه بهونش همینه مسخره
درمورد زایمانت بادکترت مشورت کن اگر شوهرت میتونه باهات بیاد تانظر دکترروبدونه اگر نه صدای دکتر روضبط کن براس بدار تا ازنگرانی بیرون بیاد
ولی من‌فکر میکنم راست میگن ،تو این سایت کلی مادر شوهر دیدم‌می گفتن طبیعی چون فقط به فکر جیب پسرشون بودن
واقعا دوست داری طبیعی؟خواهرم طبیعی بود تا یه هفته باز راه میرفت همش میگفت غلط کردم الانم میگه بچه دومم حتما میرم سزارین
خب مادره وعاشق نوشه نگرانه.البته درست میگی نباید انرژی منفی بدن.اما تو بد برداشت نکن از رو دلسوزیه.درضمن کی گفته 20روز تو رختخوابی؟فقط.چندروزه بستگی به بدنت داره بعضیا بدگوشتن.بعضیا خوش گوشت و زود بلندمیشن.
کاش مادرشوهرم انقدر نگران بچم بود استاتر بخدا خیلی حساسی من مادرشوهرم بهش میگفتم ویار دارم اصلا اهمیت نمیداد نه ماه بارداریم ی بار نگفت چطوری ی زنگم بهم نزد روز زایمان بهم زنگ زد ک چطورم بعدشم پنج دیقه اومد منو بچمو دید اونم بعد دو شب بعدشم رفت تا الانم حال منو پسرمو نپرسید
اینم ازخوبیش .بگه دیگه نگرانه.چی میشه مگه!!!
چقدذوست دارن قدرشونوبدون،بعدشم سزبهترازطبیعیه
امشبم خونه خواهرشوهرم دعوتیم دوتا از دختر خاله هاشم هستن مادرشوهرم اینارو میبینه خیلی جوگیرواز خود بیخود میشه من چون خیلی بدویارم غذامم خیلی کمه بیش از حدبیحالم فشارمم پایینه همش کلا بدنم ضعیفه بردارشوهرای خواهرشوهرم شام بردن پارک زنگ زدن که شمام بیاید من گفتم وای نه من انقد مدت طولانی نمیتونم بشینم حالم بدمیشه مادرشوهرم میگه نه زنگ بزن بگو ماهم میایم که پدرشوهرو شوهر خواهرشوهرم بخاطر من گفتن نه نمیریم .بعد اب طالبی اوردن نذاشت من بردارم میگه نمیتونه شام بخوره.لواشک اوردن میگه نه معدش درد میگیره سرسفره شامم من عاشقم پیازچم از ظرف سبزی رواپن دوتا پیازچه اوردم گذاشتم تو سبزی خوردم جلوی خودم خم شد یکیشو برداشت خورد اون یکیرم داد به دامادش من دهنم بازموند از کارش پدرشوهرم نوشدبه ریخت برام من خودم نوشابه دوس ندارم نهایت یه قلپ بخورم از جلوی من برداشت گفت زهرا دوس نداره براشم ضرر داره دوغ بخور😐میخواستم گریه کنم سرسفره از دست اینکاراش خب شاید هوس کردم هرکیم هرچی تعارف میکنه میگه نه زهرا اصلا اشتها نداره نمیخوره😭خیلی وقتا شده چشمم مونده دنبال چیزی ولی بخاطر اینکارش نتونستم چیزی بگم
کی گفته ۲۰ روز .من سر یک هفته نشده بود بلند شدم به نظرم داری با خودخواهی چون بچه رو به خطر می ندازی بنده خدا ها حق دارن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
