ازش پرسیدم مامانش کجاست تا با مامانش صحبت کنم هیچی نگفت یهو دیدم ی پیرمرده برگشت گفت چیه خانم بهش میگم حاج آقا حواست ب بچه ت باشه بیخود پسر منو زده و بیشگون گرفته بی چشمو رو ب جای این ک ی عذر خواهی کنه بگه بچه س برمیگرده میگه اول پسر تو زد بهش میگم حاجی چرا دروغ میگی اصلا میرونی پسر من کدومه برگشته ی بچه دیگه رو نشون داده منم اعصابم خورد شد صدامو بردم بالا گفتم خجالت بکش ب جای اینکه حواست ب بچه ت باشه بر میگردی دروغ تحویل میدی
خیلی اعصابم خورد بود اون لحظه
الان عذاب وجدان گرفتم میگم هرچی بود جای پدر من بود نباید صدامو بالا میبردم 😔