من یه بار تاپیک زدم فک کن شهر عریبم از دار دنیا یه مادر پیرمریض ۷۵ ساله دارم
ویار سختتتتتتتتی دارم
غذای گوشتی و غذای اماده بیرون نمیتونم بخورم
کسیم تو این شهر ندارم
اینجا رسم معموله که همسایه اکثر اوقات برای زن باردار عذا میبره خصوصا موقع ویار
بعد صابخونمونم پولدار و ماشالله همیشه غذای خوب میپزه
من اومدم به حالت درددل گفتم دلم ازش شکسته با این با هم صمیمیم و میدونه چقدر مریصم و باردارم و غذای بیرون نمیخورم حتی یه بارم برام چیزی نیاورده
وای چشمت روز بد نبینه چنان بهم حمله کردن که اف شدم و از شدت ناراحتی کلی بالا اوردم اونقد حالم بد شد که نگو