ما رفته بودیم مشکین شهر اونجا کنار یه رستوران یه الاغ بود ما فکر کردیم مجسمه س بهد شوهرم بهش تکیه داد یهو جفتک انداخت😂
امروزم خونه ی عمه شوهرم یه مجسمه الاغ دیدم (کوچولوبودمجسمه)بعدش یهو جلو اینهمه مهمون گفتم عه شهاب من وقتی یه الاغ میبینم یاد تو می افتم همه زدن زیر خنده شوهرمم. قرمز شده بود