چه اعصاب خوردی هستن این تاپیکای چند تکه
ادامه رو بگم:در زندان که میرن و میان و برادر شوهره هم بوده یهو دوستم میاد زیر چادر و ..لباس و مانتو و شلوارش رو درست کنه و بالا بکشه یهو برادر شوهره میبینه و میاد سمتش به بهانه ی اینکه بگه بیا برو نوبت زندانی ما رسیده ورقه رو تحویل بگیر ،دست میزاره از روی چادر روی گودی کمرش میگه بیا برو و...
وايييي بگو ديگه اسي
اینو در نظر بگیرید که سن برادر شوهره زیاد نیس که بگی در حد یه پدر یا برادر خییییلی بزرگ تر دست گذاشته یا اینکه عجله ای بوده و شلوغ بوده که مجبور بشه با دست گذاشتن همراهی کنه دوستمو
و اینم در نظر بگیرید که اصلا توی این دو خانواده چنین چیزی نبوده که حتی دستشون به دست هم بخوره چیزی از هم بگیرن حتی.
و در آخر اینکه یه زن خودش خوب میدونه چه کار و چه حرف و چه نگاهی با منظور یا بی منظوره.
این واقعا با منظور بوده.
خانوما چه گیریییی دادید.فک کنید خودشه اصن...چه فرقی بحال ما داره؟
حالا گیرم که خودش باشه
برای شما چه فرقی میکنه
اومدین بخونین و اگه راه کاری بلدین ارائه کنین و اگه نه که فقط بخونین و برین
همه اینجا میخوان نشون بدن یه پا خانم مارپل هستن😑😑😏😏😏😏
خوب چی شد حالا .
عجب
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
28 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
