همه این قصه از فرزند نوجوان او شروع میشود؛ شهید محمد معماریان که در 12 سالگی به بسیج پیوست، در 13 سالگی به جبهههای نبرد اعزام شد، در 16 سالگی به شهادت رسید و سه سال بعد، مادرش را شفا داد و ماجرایی عجیب آفرید
ماجرای شفا
دو سال و نیم بعد از شهادت محمد در سال 68 (تقریباً 28 سال قبل) حاج خانم از ناحیه پا دچار آسیبدیدگی میشود. خودش مایل نیست پایش را برای معالجه به دست پزشکان بسپارد. میگوید که اولین کار آنها برداشتن چادر از سر مریض است. راضی نمیشود. پیش شکستهبندهای محلی و تجربی میرود، اما باز هم نتیجه نمیگیرد و همچنان درد میکشد. خودش این ماجرا را اینگونه توضیح میدهد: «از اول محرم که دچار شکستگی پا شده بودم، به مسجد المهدی هم رفت و آمد میکردم، اما نمیتوانستم کار کنم. برنجها و سبزیهای ناهار روز عاشورا مانده بود و متولی هیات میگفت: اینجا کار زیاد است، اما کارکن کم داریم. مشغول کار شدم و زنها را جمع کردم. بالاخره برنجها و سبزیها را پاک کردیم و آماده عاشورا شدیم.» خانم منتظری از صبح عاشورای سال 68 میگوید و یک رویای صادقه که سروصدای عجیبی در قم به پا کرد: «من بعد از 10 روز درد و ناراحتی، خوابیده بودم. در عالم رویا، دیدم دسته عزاداری جوانهای محل به مسجد نزدیک میشود. پیشاپیش دسته، سعید آلطه داشت سینه میزد. یک دفعه یادم افتاد که سعید، شهید شده است. بعد، خوب دقت کردم. دیدم تمام بچههای دسته عزاداری، شهدای محله هستند. محمد من هم در میانشان بود. آنها سینهزنان وارد مسجد شدند. من با زنهای محل یک گوشه ایستاده بودم. محمد، دسته دوستانش را دور زد و آمد پیش من. دست انداخت گردن من و مرا بوسید. بهش گفتم: چقدر بزرگ شدی؟ گفت: اینجا همه ما بزرگ شدیم. یکی از بچههای محل به نام شهید آزادیان هم آمد پیش ما و گفت: خدا بد نده حاج خانوم! محمد با تعجب گفت: مادر من چیزیش نیست. بعد، شال سبزی را که در دست داشت، از صورتم تا پا کشید و بست دور مچ پایی که آسیب دیده بود.» این رویای صادقه به عالم واقع هم سرایت میکند و یک اتفاق عجیب و غریب رقم میخورد: «از خواب بیدار شدم و با تعجب دیدم که همه باندهایی که به پایم بسته بودم، کنار افتادهاند و همان شال سبزی که محمد در عالم خواب به پایم بسته بود، همچنان روی پای من است. پایم درد نمیکرد و از آن درد خلاص شده بودم.»
هرراه به جز راه تو کج خواهد شد بی لطف تو آسمان فلج خواهد شد مامنتظران اگر بخواهیم همه امسال همان سال فرج خواهد شد یاصاحب الزمان ادرکنی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
این واقعی داستان نیست بچها مادرش الان شال سبز دستشه خونشون قمه برای مریضا یکم از تربت سیدالشهدا و این شال گذاشته توآب میده و جالبیش اینه واقعا شفا میگیرن مریضا
هرراه به جز راه تو کج خواهد شد بی لطف تو آسمان فلج خواهد شد مامنتظران اگر بخواهیم همه امسال همان سال فرج خواهد شد یاصاحب الزمان ادرکنی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
�خانم های محترم حتما 🔻حتما از تاپیک ها مهم حاجت روایی و هرخانمی باید بداندپروفایلم و کانال تلگرامی حق حقیقت با آیدی @haghighat314 بازدید کنید منتظرتون هستیم🌸باارزوی سلامتی برای شما🌸
ای جان چه قدر قشنگ بود عزیز ممنونم که این موقع شب حالم رو خوب کردی خدا خیرت بده من شهدا رو خیلی دو ...
چقدر عالی خوش به سعادت تون
میشه برامون از حاجت روایی هاتون بگین
�خانم های محترم حتما 🔻حتما از تاپیک ها مهم حاجت روایی و هرخانمی باید بداندپروفایلم و کانال تلگرامی حق حقیقت با آیدی @haghighat314 بازدید کنید منتظرتون هستیم🌸باارزوی سلامتی برای شما🌸
�خانم های محترم حتما 🔻حتما از تاپیک ها مهم حاجت روایی و هرخانمی باید بداندپروفایلم و کانال تلگرامی حق حقیقت با آیدی @haghighat314 بازدید کنید منتظرتون هستیم🌸باارزوی سلامتی برای شما🌸