بچه هااا امروز یه خبر خیلی خوب شنیدم😭😭😭😭😭مثل اینکه مامانم اینقد دیشب حالش بد بوده که دیگه همه ناامید شدن ولی به من چیزی نمیگفتن😭😭😭دیشب رفتم جلو عکس سیدعلی اکبر با اینکه چیزی نمیدونستم ولی اینقد دیشب دلشوره داشتم حالم بد بود...رفتم پیش سیدعلی اکبر(دوست شهیدمه) قسمش دادم به خانم گفتم تو سیدی فرزندشی به حرفت گوش میده...گفتم اگه مامانم خوب بشه هرسال به نیتش یه روضه ی حضرت زهرا میگیرم...بهش گفتم تو قبلا یه بار بهم نشون دادی حرفامو گوش میدی الانم یه چیز نشونم بده که بفهمم میشنوی حرفامو😭😭😭بعد از نماز صبح بود خیلی پیشش گریه کردم...
امروز خالم میگفت ما اصلا باورمون نشد امروز مامان خودش بلند شد صدامون کرد در صورتی که شب قبلش اصلا نمیتونست حرف بزنه اینگار نیمه هوشیار بود حتی بابام میگفت اینقد حالش بد شد ما همه فکر کردیم شب آخره😭😭😭😭😭حالا خالم میگه امروز مامان صدامون زد بلند شد کلی غذا خورد میگفت منو ببرین بیرون رفت بیرون دور زد 😭😭😭بعد میگفت یه خوابی دید که گفت به هیچکس نمیگه😭😭😭😭😭
این همون نشونه ی سیدعلی اکبره نه؟؟؟😭😭😭😭😭قربون امام رضا برم بابام میگفت یعنی جوری امروز تغییر کرد حالش عوض شد که من حس کردم کار آقاست😭😭😭😭اخه هفته ی قبل یه روزه رفتن مشهد حرم
اینقد خوشحالم دیگه ته دلم قرص شد مامانم خوب میشه😭😭😭دمتون گرم بخاطر دعاهای شما بود😭😭😭