من تو مجردیم با امیر درارتباط بودم
یک دوستی ساده خیلی معمولی ، امیر درسش تازه تموم شده بود و چون قصد مهاجرت داشت باید میرفت سربازی کارت پایان خدمت بگیره
خلاصه یک قضایایی پیش اومد قبل رفتنش و من فهمیدم که امیر عاشقانه دوستم داره ولی بخاطر بلاتکلیفیش از نظر سربازی و اینکه پدرومادرش باهم کنار نمیومدن و من از یک خاتواده ی اصیل بودم جرات نمیکرد منو برای خودش نگه داره