سلام بچه ها من جهارساله اومدم تهران و اینجا همه چی خوب بود و بر وفق مراد زندگی خوبی دارم الان چند وقته جاری عنترم باشو کرده تو یه کفش ب شوهرش گفته زود باش یا خونه منم ببر تهران یا طلاق... الان یکماهه خونه گرفتن اومدن اینجا اونا اینجا کلی فامیل دارن هرششب خونشون مهمان هست و من خیلی حسودی میکنم انگار هیچکس از منو شوهرم خوشش نمیاد حتی فامیلا شوهرم خونه ما نمیان ب این بهانه ک برادر شوهرم بزرگتره میرن اونجا میانه منم با جاریم خرابه ینی اون چون خانواده شوهرم پشتشن مغروره و محل نمیذاره الان تا مرز جنون رسیدم احساس بی کسی میکنم
به جهنم..هیچ وقت این فکرو نکن که بقبه دوست دارن یانه.بهترم هس مهمون راه دور دردسر داره.توام دوست پیدا کن اونجا برو گردش کلاس و...خودت سرگرم کن. من به دمپایی چپمم نیس که بقیه دوسم دارن یانه.با جاریت خیلی ارتباط نداشته باش که حرص نخوری
ما الانده ساله ک رفت و امد با کسی نداریم خیلی خوشحالم هستیم چون دخالت تو زندگی نیس ...البته من مجردما ولی دکل فضولی ها کم تر شده ...آرامش داره زندگی 😊😁
بنظرم وضع شما خوبه باز،،،من تو شهر همسرم زندگی میکردیم دعوتشون میکردم کسی نمیومد،،،،،با ما 5 دقیقه فاصله داشتن نمیومدن میرفتن خونه خواهر شوهرم که 20 دقیقه راهه،،،،آاااااه
برای سلامتی و تعجیل ظهور آقامون...حضرت عشق.... مهدی فاطمه صلوات.....شمایی که میخونی..🤨 تویی که دعات میگیره و ما خونه خریدیم از دعای خیرت،واسه سلامتی پسرم هم دعا کن😔