بله من حیلی خیلی ناراحت میشم
ب شوهرمم گفتم گفت عزیزم چاره چیه طبقه پایینشوتیم ی موقع میخان حیاطو اب بدن فلان کنن بیسار کنن تو در اتاق ببند هرچیزیم ک دوس نداری ببینن و دست بزنن بذار تو اتاق
دگ روم نشد بگم یخچالو چیکار کنم؟؟؟
ی سری نبودم رفته سرک کشیده ک چی
شیرو بخورید خراب نشه دگ دستم پر بود نتونستم تاریخشو ببینم خواستون باشع
حالا خوبه بچه دوساله نیستیم بهمون اموزش میده
یا ی چیزی میخره میاره خودش باید بذاره تو یخچال خیلی کفرم میگیره
کابینتارو نگاه میکنه جای تمام ظرف و ظروفمو میدونه
دوسه بارم خاسته بیاد کمکم لباسامو تا کنم ک فضول خانم جای اونارم یاد بگیره رد کردم
انگار لباس تا کردن چیه ک خسته شم؟؟
هووووف دلم خونه
خونه نبودم اومده نشسته تنها تی وی روشن کرده فیلم دیده
جوجه داشتیم تو حیاط گذاشتم زیر شیروونی روشم کشیدم ی موقع بارون نیاد
باشگاه بودم اونم خونه ی مادزش بود زنگ زد ب من ک ی موقع بارون نریزه روش گفتم ن گذاشتم گوشه روشم کشیدم
از اونجا تو اون بارووون بدو بدو پاشده اومده خونم جوجرو نگاه کرده
اخرم ضایع شد
مسخره از تو کابینتم پودر سوسک کش برداشته ریخته همه جا نمیدونم واسه چی دست میزنه؟؟
حالا میفهمه بدم میاد و ناراحت میشما لجباز بیشعور
حالا خونه ی خودش نمیداره طرفاشو خشک کنیم بذاریم سرجاش میگه ن بلد نیستید فلان و بیسار خوب باز میگنیم میبینیم کجاست یاد میگیریم دگ همونجوری ک تو یاد گرفتی
اه