الهی بگردم
استارتر برادر منم تو ۳۰ سالگی با دختر همسایه برادر بزرگم ازدواج میکنه...خونه.ماشین.طلا.مسافرت خارجی هرچی بگی براش فراهم میکردم...تا اینکه زنش بهش خیانت میکنه و وبارها تکزازش میکنه تا اینکه برادرم خونه و زندگیشو میفروشه و میره ترکیه
یه سری کارتی اداری داشت مجبور شد بیاد ایران و یه آشتی سوری با زنش کنه و زنش بره پیش بچه هاشون تا داداشم کاراش جور بشه..انتر خانوم سریع بخاطر مهریه ممحوع الخروجش کرد و خودش رفت و نذاشت بچه هارو ببینه..برادرم لنگ کار اداریه وگرنه میتونه قاچاق بره
برادزم یه پسر آروم ..خانواده دوست و احساساتی و شوخ بود الان بمیرم براش روانی شده..صدای پچ پچ میشنوه...آدمهایی رو میبینه تو ذهنش باهاشو حرف میزنه..دلمون خوننه
همه حسرت موقعیت اجتماعی برادرمو میخوردن الان ببیا ببین چی شده..خیلی دلم میخواد اخرو عاقبت زنشو ببینم