اما داداش من اصلا زن بگیر نبود هر کی و نشون میدادیم مسخره میکرد
رو همه عیب میذاشت و تا چندماه سوژه ش بود
میگفتیم زن در میرفت در این حد
فوقالعاده سرزنده و بشاش بود
جونم براتون بگه
اونجا ک بودیم مامانم کلید کرد ک تا اینجا اومدیم ی سر خونه دایی منم بریم ک اهواز مگه چی میشه فلان
داداشم گفت من عمرا بیام
خلاصه پسرعمومم بود گفت بابا منم بیام میریم ی چای میخوریم مامانت گناه داره و فلان بیا