2733
2734
عنوان

بچه داری

| مشاهده متن کامل بحث + 147 بازدید | 20 پست
من بر عكس يبوست ميشد  منم غذا ظهر بيشتر ميگذاشتم شب همون ميخورديم شوهرم خيلي بدغذاست اما ازم ا ...



هر بچه ی جوره ولی باید زندگی رو پیش برد.....من ساعت هاااا تا نیمه شب بچه رو پام بود همون نشسته خوابم میبرد خخخخ...گاهی نمیدونستم غذا چییی بزارم بعد پا میشدم گوشتو مینداختم تو قابلمه میگفتم بپذه حالا تا شب ی  بلایی سرش میارم...همیشه برنج خیس شده تو یخچال بود ک سریع بزارم بپذه..یا  خورشت زیادتر میپختم فریز میکردم  مثلا قرمه قیمه.....ساعت ها میدیدی نشده دستشویی برم.....خونه ک گاهی کم مونده بود از لوستر ی لباسی چیزی اویزون کنم خخخخخ...گاهی گریم میگرفتااا بعد میگفتم وا پاشو بچه سالم داری خداروشکر ب خودت بیا همه این دورانارو گذروندن تو اولیش نیستی...امپول تقویتی زیاد میزدم ک سرپا باشم......میگذره..

زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت.گوشت بدن خود را میکند و به جوجه ها میداد.زمستان تمام شد و کلاغ مرد و جوجه ها نجات پیدا کردند و گفتند خوب شد مرد خسته شدیم از این غذای تکراری.

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

هر بچه ی جوره ولی باید زندگی رو پیش برد.....من ساعت هاااا تا نیمه شب بچه رو پام بود همون نشسته خوابم ...

اره ما اوليش نبوديم بودن زن هايي غير از بچه داري كار ميكردن سر زمين وحتي زندگي شونم برق ميزده

خيلي دلم ميخاس مثل اونا باشم 

مادر شوهرم چندين بچه أورده وهم زمان غير از كار خونه كار بيرون شوهر داري وبچه داري هم ميكرده

هيچوقت هم از اون زمان بد نميگه هميشه ميگه خيلي خوب بود واز از لذت هاش تعريف ميكنه

خب کولیک داشت بچم خیلی وحشتناک بود نمیشد برم خونم هنوزم کولیکش کامل خوب نشده

پسر من هم کولیک هم رفلاکس داشت دست تنها بودم تو غربت فقط منو شوهرم  افسرده شده بودم و سر کوچکترین گریهش گریه میکردم 

تا ۳صبح راهش میبردیم بخوابه بیچاره همسرم ۶صبحم میرفت سرکار 

تو طول روزم خواب نداشتم و همش بغلم بود الانم ۱۰ماهشه همچنان نق نقوعه دیگه بعضی وقتا از بیخوابی سرم میخاد بترکه 

درکل باید عادت کنی  چون تصمیمیه که گرفتی 😶😶

😒
2728
الان که سه سالشه زندگیت رو روال افتاده؟


خیلی وقت رو روال.....

زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت.گوشت بدن خود را میکند و به جوجه ها میداد.زمستان تمام شد و کلاغ مرد و جوجه ها نجات پیدا کردند و گفتند خوب شد مرد خسته شدیم از این غذای تکراری.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز