منم ۱۵سالہ منتظرم مادر بشم۔ھمسرم ھیچ جورہ راضی نمیشہ کہ با دکتر رفتن بچہ دار بشیم۔ھرکسی بہ نوعی درد دارہ و باید باھاش پیر بشہ دیگہ
همسرم حرف حرف خودشه کاری به بزرگترا نداره اخلاق خاصی داره منم همه مدله صحبت کردم ونذر ودعا فایده نداشته پول دستم بودفردا قولنامه میکردم تومنطقه۱۱و۱۲زیاد گشتم
مشهدرفتم نذرکردم
هرکی رفته مشهد گفتم دعاکنه
اماهمسرم تمام تصمیمات زندگی روخودش هروقت بخواد میگیره خسته شدم دیگه هم ازاین خونه ی داغون هم وسایل کهنه وخرابش
ای بابا خونه خریدن پیشکش ما این ماه قرارداد رهنمو تموم میشه صاحبخونه گفته5تا دیگه باید بزارین روش 😔😔نداریم بدیم باید بفکر یه خونه دیگه با قیمت قبلیمون باشیم
تازه این ماه هم باید زایمان کنم وسایل بچمم نتونستم درست بخرم خیلی ناراحت کنندست ولی بازم خداروشکر خودش روزی رسونه
واسه هم دعا کنیم که رزق وروزیم زیاد بشه انقدی که دستمونو جلو کسی دراز نکنیم☺من به همینم راضیم
من خیلی جنگیدم اما جز دعوا و اعصاب خوردگی چیزی نتیجہ نداد۔برای آرامش زندگیم دوسہ سالی میشہ دیگہ اصرار بہ دکتر نمیکنم۔منم دیگہ بہ زور نمیخوام۔منتطر خدام کہ واسم معجزہ کنہ از ۱۷سالگی منتظرم الان ۳۲سالم شدہ دیگہ شور ونشاط جوونی ندارم کہ طاقت جنگیدن داشتہ باشم
هیچکس به سرسختی شوهر من نبود.تو کاراش.ولی ادامه بده.منم تنهایی میرفتم تازه پولم نداشتیم.خودم دنبال وام از این بانک به اون بانک
اینقدر سماجت منو میبینه شرمنده میشه
ولی برای چیزهایی که سماجت نکردم به نتیجه هم نرسیدم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
