اين آهنگو وقتي ميخواستيم با بابام اينا بعدازظهر روز سيزده بدر سوار اتوبوس بشيم و از تهران برگرديم شهر خودمون پسرعمم تويه كاغذ بااون دستخط خرچنگيش برام نوشته بود و باهزار ترس و لرز بهم داد
آخرم درسشو ول كرد و همين شد كه من خانم تحصيل كرده رو بهش ندادن!!
و راهمون براي هميشه از هم جدا شد