من عصبی ام و با کوچیکترین چیزی بدترین رفتار و دعوا شوهرمم نقطه ضعفا افتاده بود دستش و بیشتر اتیش میزد به جونم! این چند روز با وجود حاملگی همش اشک چون بدترین دعوا رو داشتیم منو مقایسه کرد با یه زن خوشگلتر،.بعد گل خرید عذرخواهی کرد نمیتونستم ببخشم،زنگ زدم به همه گفتم طلاقمومیخوام بدجور ترسیده بود،اما رفتار امروزم ارامش دادبهم،گفتم کارتتو بده با اینکه اخر ماهه سه تا لباس خریدم الان هم گفتم منو ببر پیتزا بخوریم،خیلی حالم خوبه شماها هم جای نابود کردن خودتون سعی کنین چنین روش هایی اجرا کنین