بچه ها دیشب با خانواده شوهرم شام رفتیم پارک
یه جا پیدا کردیم نشستیم چند مین بعد دیدم اون طرف تر دختر عمه های مامانم با دختراشون نشستن
منم برای احترام و اینا رفتم جلو سلام علیک کنم خدا رو شکر تنها رفتم کسی باهام نیومد
یه کم صحبت کردیم موقع برگشتن بهشون گفتم چای تازه دمه بفرمایید اونا هم هی میگفتن حالا میایم منم گفتم بفرمایین مزاحم شین 🙈🙈🙈🙈🙈🙈
چشاشون یهو گرد شد منم نفهمیدم چجوری ماست مالی کردم خدایی آبروم رفت