چند هفته پیش یکی از دوستانم ک ادعا میکرد چند وقته خواب های عجیبی میبینه و یکی تو خواب اذیتش میکنه منم همیشه به خنده میگفتم خوابه دیگه بهش فک نکن و بهش میخندیدم و میگفتم بگو بیاد ب خواب من ( فکر میکردم میخاد اذیتم کنه)
تا اینکه چند شب قبل بهم گفت دیشب دوباره اومدن تو خوابمو اذیتم کردن( دوستم میگه یک فرده با صورت ترسناک ک بهم میگه به حرف های ما گوش کن تا از همه چی در دنیا بی نیازت کنیم ) و بهم گفتن ب دوستت بگو فردا شب میایم تو خوابش تا باور کنه بهمم گفت اگه اومدن تو خوابت به پاهاشون نگاه نکن 😵
همون شب هم سوهرم تا دیر وقت کار داشت دخترم خواب بودیه ترسی تو دلم افتاد من همه لامپ ها رو روشن گذاشتم کنار دخترم خوابیدمتا چشمام گرم میشد یه صدایی از تو خونه میومد و بیدار میشدم تا یاعت دو همینطور صداها ادامه داست تا همسرم اومد خیالم راحت شد چند تا سوره خوندم و کنار همسرم خوابیدم نزدیک صبح خواب دیدم یه چیز سیاه ک انگاری خیلی ازم دوره بهم گفت حالا باور کردی من یهو بیدار شدم
دوستم پرسید خوابشو دیدی گفتم نه ک خیالش راحت شه ک فقط خوابه ولی خودم خیلی ترسیدم خیلی دوستمم قراره برا پیش دعا نویس