2733
2734

چند روز پیش قصد کردیم بریم خونه دختردایی شوهرم بش سر بزنیم بارها خواستیم بریم نشد بعد دیگه قرار شد بریم جایی که سکونت دارن دو ساعت با شهر ما فاصله داره 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

دوستان اینجارو داشته باشین اگر دوس داشتین تاپیک آخر منم بخونین شاید کمی خندیدین

البته استارتر عذر میخوام گفتم کمی بچه ها سرگرم شن تا شما بذاری

مرو راهی که با ریگی بلغزی            مشو بیدی که با بادی بلرزی تو را قدر و تو را قیمت، گران است        مکن کاری که یک ارزن نیرزی...
2738

من به شوهرم گفتم صبح زود بریم تا ناهار اونجا باشیم اونم من من کرد و رفت به مامانش گفت خانومم پیغام داده بود نمیشه مزاحم بشیم حالا چهار پنج نفر آدم گفته بود خودم غذا میپزم خلاصه نزدیک ظهر راه افتادیم رفتیم حدود ساعت دو سه رسیدیم بعد ناهار گفت یه زنگ بشون بزنید بگید ما میایم خونتون حالا بگم بار اول بود میرفتم خونشون و اصلا صمیمی راحت نیستیم بعد شوهرم زنگ زد به شوهر دختر داییش گفت ما نیستیم😲😲 منم گفتم وا مگه نگفته بودید ما میایم میگه نه😨 راحت داشتم شاخ در می اوردم

من به شوهرم گفتم صبح زود بریم تا ناهار اونجا باشیم اونم من من کرد و رفت به مامانش گفت خانومم پیغام د ...

عجب.خب

مرو راهی که با ریگی بلغزی            مشو بیدی که با بادی بلرزی تو را قدر و تو را قیمت، گران است        مکن کاری که یک ارزن نیرزی...

بعد میگم مامامامان چرا نگفتید میگه گفتم حالا میگه ناهار بیاییید ینی میخواد بگه من انقد دلسوزمممم خلاصه اون بدبختا گردش و تفریح ول کردن بعد یه ساعت رسیدن ما رفتیم خونش ریخت و پاش😐 واقعا آماده پذیرایی نبود حالا این چیزا مهم نیس اما استرس داشت خیلی ناراحت شدم و جالب اینکه بنده خدا شام هم نگهمون داشت نصف شبم برگشتیم و هنوزم خودشو دانای کل میدونههه😞

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز