مادرشوهرم از اول همه چييو خراب كرد ولى الان هرچقدر خوبى ميكنه به چشمم نمياد شوهرم با مخالفت مادرش منو گرفت اصلا به اينكه اون نميخواد اهميتى نداد خيلى برام ارزش قاىل بود دوستم داشت تا اينكه خواستيم عقدكنيم بحث مهريه افتاد وسط مادرشوهرم يادش داد كه زياد مهر نندازه از اونجايم كه شناخت داشتم رو شوهرم كه آدم كاملا دست و دلبازيه فهميدم كار مادرشوهر پول و پرستمه همين موضوع مهريه باعث شد از اونموقعه ديده من رو شوهرم عِوَض بشه و تا الان مدام دعوا كنيم چرا چون كه مادرش احتمال داده شايد باهم نسازيم بايد مهريه كم بندازه اينو كرده تو موخ شوهرم شوهرم منو نديد تو اين چندوقت فقط تا هرچي ميشه ميگه اشتباه كردم باهات ازدواج كردم دعوا ميكنيم هنوز نامزديم