زندگی که زن خونه الویت اخر باشه چه ارزشی داره؟شوهره واسش هیچ خرجی نکرده،هیچ جا نمیبرش جشن بی جشن،اونوقت واسه زن داداشش سنگ تموم گذاشته،تالارو هدیه و کوفت،دیگه باید چی بشه که یه ادم از زندگیش بِبُره؟اگر ادم کمی غرور داشته باشه میبینه جایی توی اون زندگی نداره و میره ،نمیشه که بمونه با سختی زندگی کنه ولی بقیه با پول شوهرش عشق کنن
سلام ب استارترعزیزوبقیه بچه ها ...مرسی که برام تاپیک زدی عزیزم...درکل ماچ به کله همتون...
تاپیک وقفل کردم چون حالم خیلی بدبودنمیتونستم جوابگوباشم...الانم خونه مامانمم.نه به عنوان قهربه عنوان یه مهمونی چندروزه اومدم...مامانم گفت فاطمه این موقع روزتنها؟علی؟گفتم مامانم میخوام چندروزمثه دختریام توخونمون باشم بی هیچ دغدغه ای میخوام فکرکنم مجردم لطفاازعلی ام حرفی نزن...میدونم خیلی نگرانم شداماسکوت کردچون دیدواقعاحالم خوب نیست...میخوام شب بره ببینه من نیستم یکم ب خودش بیادقدرموبدون...بفهمه من همیشه ام موندنی ودم دستی نیستم...دلم میخوافقط آرامش داشته باشم...فعلانگرانم بابام ازسرکاراومدجوابشوچی بدم چون بابام مدلش بامامانم فرق دارع شروع میکنه بازخواست کردن.
نمیدونم کی بهش گفته بره خونه مادرش آدم نباید اینطور مسایل رو انقدررر پیچیده کنه بماند ...
والا اینهمه کوتاه اومده و هیچ خرجی براش نکرده شوهرش، بعد برای برادرش مراسم گرفته و آخرشم بلیط برای سفر! پدرشوهر هم اگر بود دیگه بلیط سفر نمیگرفت، اتفاقا باید محکم بایسته، 15 سالم کوچیکتره از شوهره و طرف داره حسابی سواستفاده میکنه ازین موضوع.
اتفاقا به نظر من باید فاتحه این زندگی رو بخونه، زندگی که زن خونه الویت اخر باشه چه ارزشی داره؟شوهره ...
عزیزدلم من توتاپیکمم گفتم شوهرم برامن کم نزاشته چ ازسفرچ ازمراسم عروسی(اماعقدمون خیلی ساده بودولی برااینانفصل)سفرم نمیبرم چون باردارم...من مشکلم یکی پنهان کاریش بودیکی حمایت بیش ازاندازش