از چشات نگرانی میباره
چقدر اعصابم خورد شد از دست کار همسرش
چرا قفل کرد منم خواستم بگم به جاری ش زنگ نزنه یه وقت
همونی که شوهرش می گفت عروسی نمیگیرم؟
من امروز یادش افتاده بودم ولی اسم کاربریش رو‌دقیق نمی دونم فقط می دونم یه قسمتش فاطمه بود
نمی‌دونم کی بهش گفته بره خونه مادرش
آدم نباید اینطور مسایل رو انقدررر پیچیده کنه
بماند که چه قدرررر کار شوهرش و اون جاری موذیش زشت بوده اما باز هم فاطمه بی سیاست عمل کرد
بایستی میموندسر خونه زندگیش و اینطور قهر ها رو برای شوهرش عادی نمیکرد
منظوزتون همون فاطمه ی پردردسره؟؟
چي شده؟؟؟ماجراش چي بوده
خیلی شوهرش ساده اس
منم حرص خوردم
والا پدر ادم هم همچین کاری نمیکنه
من که پدر شوهرم زنش رو همه جا میبره ما باید بسوزیم!
تگش کن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
25 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
26 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
