يه بارم خونه پدر بزرگم بود توي خونه كارگر بود واسه تعميرات
هيچ كس حواسش نبود
منم يه جعبه ٢كيلويي شيريني خامه ايي برداشتم
رفتم زيره ميز ناهار خوري همشو خوردم
هركيم صدام ميكرد جواب نميدادم اخر سر كه تمومش كردم
به يك ساعت نكشيد دندونم درد گرفت رفتم دندون پزشكي 🥴🥴🥴😁😁😁