من عروسی دختر عمه امبود .....
خواهر دوماد داشت با اهنگ عربی میرقصید و عشوه میومد
منم یک خورده بلدم دختر عمه ام گفت توهم برو باهاش برقص منم جوگییر رفتم و حالا که بلرزون کی نلرزون تند تند میرقصیدم
یهوووو😔😔😔😔😥😥😥😥
دنباله لباسم گیر کرد زیر پاشنه کفشم دیدمسقوط کردم و دارم روو زمین ویبره میرم و میلرزونم و با اعتماد ب سقف زیاد بعد کمک خواهر داماد برای بلند شدن از کف به رقص زیبای خود ادامه دادم
جالبیش اینجاس همه تووو سالن داشتن ما دوتارو میدیدن و تشویق میکردن و رسما من ابرو عروس و بردم
بعد اون روز هرگز هرگز هرگز نلرزوندم و عربی نرقصیدم
الان دارم روو رقص هیپ پاپ کار میکنم بلکه در یک حرکت نادر با سقف بیام پایین...