من شب خواستگاریم که اخرین جلسه و مشخص شدن مهریه و مراسم بود پدرم دیر اومد یک ساعتی من تواتاق و خواستگارا تو پذیرایی منتظر پدرجانم.... هعی نگم چقدر عصبی شدم(مادر پدرم جدا شدن و تو خونه مادرم خواستگاری بود)
سرم داشت میترکید ازاونورم همسایمون باشوهرش دعواش شد فحش ناموسی میدادن... چقدر اذیت شدم