سلام گندم جون الآن تاپیکت رو دیدم و خوندم ناراحت شدم ایشالا آرامش زودتر برگرده به زندگیت
استاتر نگفتى شوهرت اومد چيکارکرد؟خونگرانيم
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
منم موافقم 👍 اسی شوهرت لایق این کارات نیس .نباید بی خبر ازش میرفتی.یبار شوهرم بیخبر از من برنامه چیده بود ک با دوستاش بره خوش گذرونی اینقد ناراحت شدم ک حد نداشت وقتی دید چقد ناراحتمو عصبی دیگ نرفتو کنسل کرد.البته خودمم اینجوریم تا شوهرم نخواد جایی نمیرم دلم نمیاد ناراحتش کنم. بیخبر کاری کردن یعنی بی حرمتی ب طرف مقابلت
دقیقا باهات موافقم.درواقع ادمه مظلومه این زندگی شوهرته استارتر نه تو.تو در برابر تمام خوبیایی که شوهرت داره حاضر نیستی در برابر این خواستش کوتاه بیای درواقع اونو تو اوج عصبانیت میبری و خودتو میزنی به موش مردگی که آی شوهرم عصبیه .از ته دلم برای شوهرت ناراحت شدم که در برابر این همه خوبی ذره ای محبت و عشق دریافت نمیکنه.به قول این دوستمون شوهرت اگه ذره ای عاقل بود تا الان باید ولت میکرد و عشقشو نثار زنی میکرد که معنیه عشقو بفهمه.شک نکن با این رفتارایی که داری روزی میرسه که شوهرت خسته میشه و این همه عشقو شاید برای کسه دیگه ای خرج کرد.
درسته من تمام تاپیکای استارترو خوندم و توی همشون مقصر خودش بوده.هرکسی نقطه ضعفی داره و ایشون با اینکه نقطه ضعف شوهرشو میدونه باز همون کارو انجام میده و به مرز جنون میرسونتش بعدم میگه شوهرم عصبیه و من دارم از ترس میلرزم.
استارتر عزیزم امیدوارم زندگیت پر از ارامش بشه.از دیشب دلم پیشت بود.مراقب خودت باش.
عزیزم تاپیکایی که اینجا زدم همش زمانی بوده که بینمون تنش بوده هیچ وقت تاپیک نزدم بگم امروز به حرف شوهرم گوش گردم امروز از خواسته ام گذشتم
شما دارین با من زندگی نمیکنین هروز من با بله چشم داره میگذره زمانی وضع خراب میشه که من یا سهوا نتونستم به خواسته اش عمل کنم یا مثل دیروز مجبور شدم که به حرفش نباشم
من دیشب که تاپیک زدم گفتم از رفتنم پشیمون نیستم چون باید کنار خانوادم میموندم
اون حتی حاضر نیست یکبار کوتاه بیاد اصلا فرض کنه من نادونم
من به نظر شما احترام میذارم قطعا شما یکی هستی با طرز فکر همسر من که هرگز نتونستم معنی حرفاشو بفهمم
اصلا من صددرصد مقصر اونی که ادعا میکنه عاشق منه چرا یه بارم که شده به خاطر عشقش از خواسته ی خودش نمیگذره
من ده ساله دارم به خودم تلقین میکنم که مقصر این زندگی اشتباه منم برای همین از حرفاتون نا احت نمیشم
گناه منم این بود که عاشق یه ادم اشتباهی شدم
تاوانشم دادم
فرق من با طرف شما اینه که من خودمو به مظلوم بازی نمیزنم اگه زورم به زورش میرسید یکبار که داره بهم زور میگه باهاش مقابله به مثل میکردم تا جلوش ادم ضعیف و مظلومی نباشم
اصلا من ادم مظلومی نیستم اگه سکوت میکنم اگه صبر میکنم به خاطر پسرمه به خاطر خانوادمه
اتفاقا دقیقا همونه
طرف مقابل منم بجای اینکه به وقتش مخالفت کنه و دعوا کنیم و بحث و...
تو روم میگفت باشه و بعد کار خودش رو میکرد تا من قاطی میکردم میشد مظلوم عالم و حال منو از خودم و خودش بهم میزد
دوستایی که حقو به همسرم دادن یه لحظه فکر کنین اگه دیشب به جای این هوچی بازیا درکم میکرد می گفت باشه حالا که رفتی حتما لازم بود بری
اگه درکم میکرد که من فقط همین یه برادر رو دارم واقعا چقدر شرایط فرق میکرد
اونوقت رفتار من باهاش چی بود
چقدر همه چی بهتر بود
توی زندگی مشترک باید تعادل و اعتدال باشه . باید اعتماد و صداقت باشه نه ترس و زورگویی
من نه شما رو میشناسم نه طرفتونو
مرد وزن هم فرقی نداره
ادم باید طرفشو ازاد بذاره وقتی ازاد گذاشتیش بهت وفادار بود متعهد بود ارزش موندن و ادامه دادن داره اگه نه باید ترکش کرد
شوهر من نمیخواد به این باور برسه که من هرجا برم هر کاریم کنم به زندگیم متعهدم چون دوسش دارم لازم نیست منو بترسونه
ولی شکل برخورد شما با مشکلتون بشدت بچگانه اس
اصرار به ترحم خریدنتون هم تو این تاپیک هم تاپیکای قبلی اثبات میکنه که خودتونم میدونین تنها راه موجه جلوه دادن خودتون همین مظلوم نماییه
شما مهارت حل مشکل ندارید و اصرار دارید بگید مقصر این ماجرا همسرتونه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
32 ثانیه پیش
32 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
