این دوتا واقعااا خوشبختن.خانمه از نظر قیافه خوشگله و متشخص شوهرش هم از نظر اخلاقی عااالیه.من با خانمش خیلی دوستم و از زندگیشون خبر دارم.گفتم داستان زندگیشونا بگم هییییچ هدف و برداشت علمی تخصصی هم نداره پس دنبال برداشت خاصی نباشید
خانمه متولد۷۵و شوهرش ۷۴
سال۹۲عقد کردن.داستان ازدواجشون اینجوره که دختر و پسر باهم فامیل بودن .پسره از بچکی دختره رو دوست داشته دختره بزرگ تر که میشه خواستگار زیاد واسش میرن بعد پسره متوجه خواستگارای دختره میشه بعد دیپلمش شروع به دعو با خانواده میکنه که باید برن خواستگاریش و نامزدشون کنن تا بعد سربازی.بعد که میرن پدر دختره قبول نمیکنه میگه من دخترمو اینجوری شوهر نمیدم یا برو سربازی و بیا اگه ازدواج نکرده بود براتو یا هم عقد کنید و زن و شوهر بشین.نامزدی بدون محرمیت نمیشه.خلاصه اینا باهم محرم میشن و بعد چند وقت پسره رفت سربازی.تو دوران سربازی یعنی اموزشی پسره دور بود از شهرشون مادر و پدر پسرهمش میمدن دنبال عروسشون و اونو بیرون میبردن تا نبود شوهرشو احساس نکنه.سربازیش شهر خودشون بود و هم کار میکرد و هم سرباز بود البته صبح تا ظهر سرباز بود و بقیه ش سر کار.شغل پدر پسر ازاده و درامد نسبتا خوبی داره.خلاصه بعد سربازی پسرطبقه پایین خونه پدرشو اماده میکنه( شکر خدا خونه خیلی خوبی هم شد )و میرن اونجا زندگی میکنن.انقد این پسر خانمشو دوست داره که چون فامیلن یکم حسود دارن.مثلا دختره قبل ازدواج چادری بود بعدش کلا حجابش تغییر کرد بعد یه دفعه پشت سرش گفته بودن که فلانی بعد ازدواج بی حجاب شدبه گوش دختره رسید.بعد شوهرش یه روزی تو یه جمع خانوادگی جوری که اون افرادی که پشت سرخانمش اینا رو گفتن هم تو اون جمع باشن حرف حجابو پیش میاره و میگه مثلا خانم من بعد ازدواج حجابش تغییر کرد و من خودم ازش خواستم این شکلی شه.یعنی یه جوابی داد که دیگه مبحث حجاب خانمش بسته شده
خداراشکز واقعا شوهرش خوبه واقعا عالی.خانمش همش میگه میخوام یه صندلی راک هارو بگیرم بشینم روش و یه ریزززز غر به جون شوهرم بزنم اون از بس تو بحثا هیچی نمیگه لج منو در میاره.شوهرش احترام خانمش رو خیلی داره مثلا چون بعد سربازی عروسی گرفتن یکم دستش خالی بود اما با قرض کردن واسه خانمش چیزی کم نذاشت.دو سال پیش اتلیه ۸میلیونی رفتن.کلاس رقص و بهترین ارایشگاه و تالار خوب و.شوهرش با این سن کم واقعا داناست.مثلا میگه اوایل ازدواج مادر شوهرم میگف پاشو برو یخچال میوه واسه خودت بیار شوهرمم میگفت اگه میخوای خودت واسش بیار فلانی که نمیره خجالت میکشه.گفت بعد این همه سال هنوز خونه مادر شوهرم که میرم پذیرایی میشم و احترام بهم میذارن چون شوهرم بهشون یاد داده که من همیشه مهمونم.
مادر شوهرش که خداراشکر عالیه.اصن این خانم سرشار از شعور و شخصیته.دختر نداره و همیشه ارزوی دختر داشته حالا واسه همین عروسش واسش خیلی عزیزه
