2733
2734
عنوان

خانوما یادتونه ی خانوم میگفت قراره خواهرش بره خونشون از ی شهر دیگه

| مشاهده متن کامل بحث + 419 بازدید | 25 پست
@موفرفر    

سلام. دوستان ممنون که پیگیر بودین و عذر میخام که تاپیک نزدم از مشغله زیاد بوده دوستان من چهارم بود تقریبا که یه مشاوره گرفتم یه جلسه چهل و پنج دقیقه دقیق تاریخش یادمه چون روی ویزیت تازه شبی انداختم تو اشغال به هرحال رفتم و همه حرفا که شما شنیدین خانم مشاور هم شنیدن و بعو کلی حرف زدن که مهم ارامش خودته ما به دنیا نیومدی م که با سختی پول دربیاریم و ب احتی خرج مهمان های بی در کمون کنیم و اینکه میگفت هر دیدی بازدیدی داره و شما که خونشون نرفتین او نام نباید مزاحمتون بشن و کلی حرف دیگه اما نتیجه چی شد اون به مو گفت شما نظرت چیه که شاغل بشی گفتم بچم کوچیکه گفت بزار پیش یکی نگهش داره گفتم شوهرم دوس نداره کار بیرون برم بعد یهو یادم افتاد که شوهرم یه دفعه چند سال پیش بهش گفته بودم میخام برم سرکار بعد کلی نه و نمیشه گفت خیلی خاستی میتونی بیایی پیش خودم گفتم خودت نونوایی بیام چیکار گفت طبقه زیرین مغازه موبرات کار راه میندازمو همینو به مشاور گفتم گفت خوب پیشنهادش قبول کن و از این طریق هم در امد داری هم دیگه مهمون چه خواهر و چه هر کسی دیگه تعطیل میشه و اعتماد به نفس خودت هم بالا میره فک میکنی داری به یه دردی میتوری و این حالتو خوب میکنه بالخره بعد اون.جلسه به شوهرم همه چیو تعریف کردم اونم از فرداش که از همون شبی تلفنش برداشت و چن جا تماس گرفت برای انجام شدن هر چی سریعتر کارا مغازه طبقه پایین نانواییمون که سر قفلیش اجاره شوهرمه واسه ارد و دستگاه مکینه اضافی اینطور چیزا گذاشته گقت اونجا را باز میکنم برات با یک فرکه امانت یکی رفیقاش خیلی وقته اونجا بی استفاده افتاده. فر نونون ساندویچی زنی. گفت میزارمت اونجا و خودمم بهت سرمیزنم تا راه بیفتی و کارات قشنگ اشنا بشی با همه چیز یکی شاگرد هم که برادر زن داد شم هست سنی نداره دبیرستان میره بخاطر بیکاری پیشنهاد دادیم بهش. اونم قبول کرد هیچی دیگه منم قبول کردم میموند بچم که هشتم نه ماهه میشه کوچولوهه ولی غذا خوره میشه جایی بمونه و مادر شوهرم گفت نگهش می داره هیچی دیگه شروع کردیم و. برای چن روز شبانه روزی شوهذم داشت کار انجام میداد اول بالا مغازه خودش بعد می رفت پایین مغازه من😰😎😎😎 به هر حال همه چی در عرض سه روز محیا شد و من رفتم دم مغازه ام. بچمو بعد بیدار شدنش و صبونه خوردنش میبرم معازه پیش خکدم تو رو روک بازی میکنه نمیدونم تو تاپیک قبلی گفتم یا نه مغازه شوهرم خونه کنار همن خومه برادرشوهرم کنارمونه مادرشوهرمم سر کوچه با فاصله ده تا خونه هست صبح که بچه خابه میخابونمش خونه جاری. خوب حالا این از کار من و ماجرای شاغل شدنم حالا آبجی جوونم مثل همیشه بعد اینکه گفت میاد چندروزی طول کشید تقریبا شب بیست و هفتم رمضان اومد پیش مو مشهد که مستقیم مثل همیشه. هم اومد خونمو بعد اذان رسیدن که بهش گفتم اگه بخای روزه بری هم باید بی سحری. بشی اونم خندید یعنی روزه موزه نداریم مثل قبلا ها هیچی اومد کنجکاوانه بابت کارم پرسید و گفت کلید مغازه بردار بریم ببینم گفتم این وقت صبح نه ول کن دو ساعت دیگه میرم مغازه بیا ببین گفت نه من میخابم و نمیام الان بریم هیچی بچه هاشو نبردم که صدا نکنن دوتایی همراه شوهرم رفتیم و دید زد و برگشت بچه هاش گشننه شده بودن غذا بهشون داد و گفت خودش سیره و رفتن خابیدن شوهر شم که همین که رسیدن سلام داد و خابید خسته بود منم فردا صبحش رفتم سرکار حتی بچه ام هم گذاشتم خونه جاری شوهرم گفت اینجا بمونه خواهرت هست گفتم نه بچه هاش دخل بچم میارن جاری حداقل بچه کوچیک نداره یه بچه کلاس ششم داره رفتم سرکار و حتی ظهرم نیومدم خونه من روزه بودم شوهرمم کارش تموم شد اومد تو مغازه من پتو انداخت جلو کولر خابید بچه هم اوردم میش خودمون و همونجا موندیم تا افطار اون که تا ظهر خواب بود بعد که بیدار شده بود هم چن دفعه اومد سر زد وبا قیافه ناراحت برمیشگت خونه چون نه من بودم .برا حمالی نه شوهرم بود برا خریداشون اگه چیز ی هم میخاستن خودشون می رفتن میخریدن چون چن دفعه دیدم می ره شوهرش دم سوپری سر خیابون داشتم برا خودم کیف میکردم واقعا کیف میکردم. اونم تا روز عید موندو روز عید دیدم داره جمع میکنه گفتم کجا گفت بعد عید فامیل میخان بیان دیدنم حوصله ندارم پذیرایی کنم چون اومدم استراحت و رفتن خونه مامانم 😛😛😛😛😥😥😥😥




عشق دارم یه تیکه ماه 😘💓کسی چپ نگاش کنه طرفش منم من. 😄اسمشو بد صداش کنه طرفش منم من 😄نگاه. نگاه خنده هاش کنه طرفش منم من


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

هم خوشحالم هم ناراحت خوشحالم واسه شوهرم و بچم. اون هنوز مشهده خونه مادرم من شبا هر شب میرم پیششون تا اخر شب میگیم و میخندیم و پدرم همچنان سر کارش را میکشه ختن فقط شبا چون زیاو سیگار میکشه جاشو انداختن بالای پشت بوم تنهایی

عشق دارم یه تیکه ماه 😘💓کسی چپ نگاش کنه طرفش منم من. 😄اسمشو بد صداش کنه طرفش منم من 😄نگاه. نگاه خنده هاش کنه طرفش منم من

مغازه هم صبح تا ساعت سه خودم هستم بعدشم شاگرد گذاشتیم اما خواهرم فک میکته کلا خودم هستم صبح تا سه هم مرتب معازه نیستم هشت میرم تا ده و ده دوباره شوهرم پختشو کنسل میکنه میره پایین نون فانتزی و میزنه و دوباره میره بالا دوازه میرم تا سه وسطش هم مرتب میام خونه غذا میوه به بچم میدم خوابش بیاد خوابش میکنم عصر هم که دیگه تا شب پیشش هستم تا هفت شب که شوهرم میاد معازه بالا که کلا تعطیل میشه ولی پایینی تا ده بازه که شاگرد گرفتیم تا الان که کارمون رونق داره و جواب داره برام دعا کنین که نتیجه بده کلا ولی دیگه برای همیشه خواهرم برای مهمونی نمیاد چون حتی اگه در طول سال هم شاگرد باشه ولی وقتی اون بیاد عمدا میرممغازم😎😎😚

عشق دارم یه تیکه ماه 😘💓کسی چپ نگاش کنه طرفش منم من. 😄اسمشو بد صداش کنه طرفش منم من 😄نگاه. نگاه خنده هاش کنه طرفش منم من
2731

همه تون را دوست دارم عزیزان اگه کامنت گذاشتین بعد جواب میدم 

عشق دارم یه تیکه ماه 😘💓کسی چپ نگاش کنه طرفش منم من. 😄اسمشو بد صداش کنه طرفش منم من 😄نگاه. نگاه خنده هاش کنه طرفش منم من
همه تون را دوست دارم عزیزان اگه کامنت گذاشتین بعد جواب میدم 

آخی عزیزم خداروشکر منم‌پیگیر تایپیکت بودم الحمدالله که کسب و کارتون رونق و زندگیتون آرامش گرفته 

وخواهرت ادب

2738

خواهرت هر سال میاد خرج خودش رو کم کنه بدش اومده چند روز مجبور شده خرید کنه 

وای چه پرو در میاد میگه من اومدم استراحت یکی رو میخوام کارهام رو بکنه راست راست تو چشات نگاه میکنه میگه کلفت میخوام ووییییی

همه تون را دوست دارم عزیزان اگه کامنت گذاشتین بعد جواب میدم 

عزیزم نم پیگرت بودم که اخرش چی شد اخه تاپیکتو قفل کردی دوباره نتیجه رو بیای بگی که نیومدی منم درگیرم با خاهرم منتهی خاهرم همسایمه هرروز اذیت انقد روشا امتحان کردم انقد راها رفتم یکم بهتر شدع ولی حل نشده سرکار خوبه ولی من با دوتا بچه چطوری برم شوهرمم نمیزاره کارشم طوری نیس منم ببرع😔😔😔

عزیزم نم پیگرت بودم که اخرش چی شد اخه تاپیکتو قفل کردی دوباره نتیجه رو بیای بگی که نیومدی منم درگیرم ...

عزیزم میخای شمام یکی مشاوره بگیر والا من بتورم نمیشد بتونم قبل رفتنش میگفنم حالا یا میگه در باز نکن یا میگه جوابش نده یا میگه قهر کن که هنشون از عهده من خارج بود شمام سر کار که نمتونی بری. همسایه بودن که خیلی بدتره دیگه در طول سال خبرتون داره من مثلا تو اون هفته اگه اصلا سر کار هم نرم ولی به ابجیم که زنگ میزنه میگم سر کارم. و حتی نمیشه یکساعت نرم ولی شما که همسایه هستی دروغم نمیتونی بگی دیگه خونتون اگه مال خودتون نیست عوض کنین اگه مال خودتون هم هست یه مدت بدین اجاره برین جایی دیگه البته بعضی ها شاید بگن قهر کن و نداشته باشب این خواهر و بهتره ولی من خودم میدونم نمیشه من اگه جتی یه هفته هم قهر باشم حس میکنم همه باهام قهرن حس میکنم پقدر بدمو به همه میگه اصلا بدجور میخام اشتی کنم اینه که قهر کردن رایشنهاد نمیکنم چون خودمم نمیتونم. خدا بهت کمک کنه عزیزم برات دعا میکنم😘😘😘😘

عشق دارم یه تیکه ماه 😘💓کسی چپ نگاش کنه طرفش منم من. 😄اسمشو بد صداش کنه طرفش منم من 😄نگاه. نگاه خنده هاش کنه طرفش منم من
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687