من از پدرم منفرم..از درک نکردن و اخلاق گندش...اینکه مبینم مامانم عمرش پای این مرد داره تلف میشه تا ته ته قلبم آتیش میگیره...
زن بودن بسیار زیباست.چیزی که یک شجاعت تمام نشدنی میخـــواهــد.یک جنگ که پایان نــــدارد...!بسیار باید بجنگی تا بتوانی بگویی:وقتی حوا سیب ممنوعه را چید گناه بوجود نیامد آن روز یک قدرت با شکوه متولد شـد که بــه آن "نافرمانی" می گوینــد...!
بابای من پیر و بیماره، میبینمش دلم آتیش میگیره، کاش مریض نبود و بداخلاق بود
ایشالا پدر عزیزت شفا پیدا کنند هرچه زودتر ولی بداخلاقی پدر من یه چیزه..ازار رسوندن و ظلم کردن یه چیزه دیگه که از هر مریضی بدتره
زن بودن بسیار زیباست.چیزی که یک شجاعت تمام نشدنی میخـــواهــد.یک جنگ که پایان نــــدارد...!بسیار باید بجنگی تا بتوانی بگویی:وقتی حوا سیب ممنوعه را چید گناه بوجود نیامد آن روز یک قدرت با شکوه متولد شـد که بــه آن "نافرمانی" می گوینــد...!
چجوری از پدر مادرتون متنفر میشین😔من نمیتونم بدون اونا زندگی کنم
خوش به حالت...من کمبود پدر با اینکه دارمش احساس میکنم
زن بودن بسیار زیباست.چیزی که یک شجاعت تمام نشدنی میخـــواهــد.یک جنگ که پایان نــــدارد...!بسیار باید بجنگی تا بتوانی بگویی:وقتی حوا سیب ممنوعه را چید گناه بوجود نیامد آن روز یک قدرت با شکوه متولد شـد که بــه آن "نافرمانی" می گوینــد...!
زن بودن بسیار زیباست.چیزی که یک شجاعت تمام نشدنی میخـــواهــد.یک جنگ که پایان نــــدارد...!بسیار باید بجنگی تا بتوانی بگویی:وقتی حوا سیب ممنوعه را چید گناه بوجود نیامد آن روز یک قدرت با شکوه متولد شـد که بــه آن "نافرمانی" می گوینــد...!
باز خوش به حالت پدر داری وقتی بچه بودم بابام فوت کرد حتی یادم نمیاد چه شکلی بود فقد تو عکس دیدمش حسر ...
اون پدری که تو حسرتشو داری منم حسرت به دلم وگرنه که ...
زن بودن بسیار زیباست.چیزی که یک شجاعت تمام نشدنی میخـــواهــد.یک جنگ که پایان نــــدارد...!بسیار باید بجنگی تا بتوانی بگویی:وقتی حوا سیب ممنوعه را چید گناه بوجود نیامد آن روز یک قدرت با شکوه متولد شـد که بــه آن "نافرمانی" می گوینــد...!
نگو توروخدا باباها همشون عشقن کوهن پشت دختراشون من که برا بابام میمیرم دوستم هرچی باشه باباته بد ...
خدا حفظ کنه باباتو میدونم کسایی که بابای خوب داشتن درک حرفای و حس من براشون سخته
زن بودن بسیار زیباست.چیزی که یک شجاعت تمام نشدنی میخـــواهــد.یک جنگ که پایان نــــدارد...!بسیار باید بجنگی تا بتوانی بگویی:وقتی حوا سیب ممنوعه را چید گناه بوجود نیامد آن روز یک قدرت با شکوه متولد شـد که بــه آن "نافرمانی" می گوینــد...!