جاریای من شدیدباهم بد بودن و بطوریکه جواب سلام همو نمیدادن خونه جاریم نزدیک مادرشوهرمه منم الان اونجام
صدای جاریم اومد که رقته بود خونه اون یکی.
من باورم نشد.
مادرشوهرم میخاست من نفهمم ک بدش اومده این دوتا باهمن سریع بچه جاریمو کشید کنار کی خونتونه زن عمو ام هس.
دیدم مثه فش فشه رفت خونه جاریم.
خدا رو شکر پیشمادر شوهر تسستم وگرنه باید دم به دیقه اطلاعاتم دستش بود.ولی چطوری میشه من با یکی خیلی بد باشم اونم جاری در حد چند سال قهر بعد خوب شم.
حسود نیستم چون واقعا اون دوتا خیلی پا پیش گذاشتن برا رفاقت با من ولی من نخاستم.رفاقت با جاری از نظرم خریته که دیر یا زود میفهمی