پدرشوهرم خونه ای که توش زندگی می کنیم گذاشته برا فروش چند وفته بعد الان مشتری اومده باخبر شدم شوهرم میدونسته بهم نگفته ولی جاریمم خبر داشت شوهرش بهش کفته بود نمیدونم چرا هیچی بهم نمیگه انگار تو این زندگی هیچم
نمیگه میگه ب تو ربطی نداره من الان اگه خونه بفروشن کجابرم اگه بگه بیا تو دهات مادرم زندگی کن جاریم که از خودش خونه داره شهر فقط مشکلشون منم کخ خیلی دلشون میحواد بیام دهات
همیشه همین با مادرش و خالش رفته بودن خواستگاری برا برادرش به من نگفته بود بعد من از یکی دیگه شنیدم مثله خونه که قبلا از جاریم شنیدم نگفتم بهش تا ببینم بهم میگه یانه که نگفت تا مشتری اومد