شاغل بودم كه ازدواج كردم . همه حقوقمو آوردم تو خونه . مايحتاج خونه ، خريداي خودم و شوهرم و بعد از بچه دار شدنم براي دخترم . هميشه درآمد شوهرم از من كمتر بوده ولي خوب اوايل با ماشين كار مي كرد و هر چي درمياورد تو كشو ميذاشت .
هميشه تا ميگفتم چيزي بخريم يا سفر بريم ميگفت منكه ميدوني ندارم . اين بود كه خودم دست بكار ميشدم ميگفتم خوب حقوق من هست . خرج مي كرديم .
براش كار اداري پيدا كردم . اون موقع سيكل بود كمكش كردم ديپلم بگيره . ( خودم ليسانس دارم )
مشكل اينجاست كه از وقتي تو كار اداري مشغول شد . مرموز شد . بازم طبق عادت هميشه ميگه حقوقم كمه . ندارم . قسطام زياده . خلاصه كه هميشه نداره
مشاوره رفتم بارها و بارها ، كتاب و راهكار بهم معرفي كردن . كمي بهتر شد ولي اصلا عادت نداره براي من و دخترم خرج كنه ولي خدا بده بركت براي مامانش
خلاصه كه دوستان گير كردم . حالا خودمم عادت كردم ولي مشكلات دخترم داره با خودش بزرگ ميشه و من توان ندارم دو تا هزينه كنم