امروز بعد چند هفته زنگ زدم به یکی از دوستام که قبل ماه رمضون تازه عروسی کرد. چند هفته بود حرف نزدیم. امروز که زنگ زدم چیزایی بهم گفت که باورم نشد. ۶ ماه عقد بودن بعد عروسی کردن. گفت شوهرم خیلی مهربونه، خیلی خانوادمو دوست داره. اجازه نمیده خانوادش حتی کوچکترین دخالتی کنن. ولی گفت دقیقاا بعد عروسی که رفتیم تو خونه، حتی تا سوپر سر کوچه هم تنها نزاشت برم. حتی جرات نمیکنم تنها برم تو پارکینگ. اجازه نمیده. میگه هر جا بخای بری خودم میبرمت. میگفت اصلا تا ۱سال قرار بود بچه نیاریم. از همون بعد عروسی اقدام کرده و میگه حتما باید بچه دار بشیم، و اینکه چند تا بچه پشت هم بیاریم. و اینکه هر روز و هر شب رابطه میخااد.!! اینارو میگفت من واقعا دیگه نمیدونستم چی بگم. زبونم بند اومد . زود قط کردیم😭
یعنی تو عقد میذاشت تنهایی بره جایی؟
اخییییی
اره بعضی مردا خیلی عوض میشن
چرا گریه میکنی
من دارم میخندم🤣🤣🤣🤣
مریضه روانی شوهرش
6 ماه کم بوده که کسیو بشناسی بعد بخوای بگی تغییر کرده
پس چجوری آدم اعتماد کنه با یه نفر رفت و آمد کنه و ازدواج کنه؟ واقعا مجرد ها این چیزا رو میشنون و میترسن...
🙄🙄🙄🙄والا زبون منم بند اومد مردیکه روانی دو شخصیتی
واااا سادیسم داررره؟؟؟؟
علامت های دوست داشتنه اینا ک کفتی بابا😁
پارانویید چقد زیاد شدن اه انگار همه رمانارو قاطی کردن
مگه میشه؟؟؟
چه بد
بیچاره دوستت چقد سورپرایز شده😮😲😲
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
22 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
