قبلا تاپيك زده بودم كه زن همسايمون كه تنها زندگي ميكنه و دو سه موردم ازش ديدم كه ميدونم زنه خوبي نيس مدير ساختمون هست يه كاري از شوهرم خواسته براش انجام بده بعد هي به شوهرم زنگ ميزد منم دعوا راه انداختم و گفتم حالا هي ميخواد برنگه يه دعواي حسابي كرديم باهم بعد ديگه چيزي نبود تا امروز شوهرم خواب بود ديدم يه شماره افتاده(انگار شمارشو پاك كرده بود چون بجاي اسم شمارش افتاده بود )من ديدم ولي فك ردم شماره ثابته و حساس نشدم
بعد همين نيم ساعت پيش يوهو يادم افتاد شك كردم چك كردم ديدم شماره زنه س
بعد خيلي اعصابم خورد شد گفتم كاش زودتر فهميده بودم ازش ميپرسيدم
ولي حالا كه خوابه بعد هي خوره افتاد به جونم برم گوشيشو چك كنم با هزار ترس و لرز برداشتم ديدم رمزشو عوض كرده😭
تا ديروز من رمز گوشيشو ميدونستم
حالا خيلي دلهره گرفتم چيكار كنم ؟قلبم داره ميكوبه يه دون آلپرازولام خوردم ولي اروم نشدم
البته بگم زنه يه پسر بزرگ داره بعضي وقتا مياد پيشش واي ارايش ناجور ميكنه و كلا خوب نيس