وااای 😖. آقا، جونم براتون بگه که دیروز همسرم اینجا بودش.منم کلی تیپ زده بودم و ارایش و رژ پررررنگ و اینا.
بعد مامانم اینا توی حال نشسته بودن. منو همسرم ی لحظه رفتیم اتاق. اقای همسر میخواست بره جایی و باید از هم خدافظی میکردیم😆😆.
خلاصه این خدافظیمون خیلی طول کشید. بعدش من حواس پرتم موهامو مرتب کردم که بیام از اتاق بیرون. همسر هنوز توی اتاق مونده بود.
وای خیلی ریلکس و شیک و مجلسی اومدم نشستم. روی مبل. بعد دیدم مامانم داره اروم اروم میاد سمتم.🙄🙄🙄🙄 به من گفت لبت چیی شدهه چرا قرمزههه🙄🙄🙄گفتم چیی چی شدهههه؟ گفت قرمزه تماما. واااای منو میگی فهمیدم رژم مالیده شده ب اطراف دهنم.😶😶 دیگه ارزو کردم کاش اب شم برم توی زمین. مامانمم فهمید جریان چی بوده و فقط ی خداحافظی ساده بوده. 😆😆دیگه به روم نیاورد. بدو بدو دویدم تو اتاق دعوا کردم با همسر که چراا به من نگفتی رژم پخش شده.آبرومون رفتتت که....توی اینه رو دیدم فهمیدم چه خبره.انگار آلبالو خورده بودم😥😥😥