سلام عیدتون مبارک🌹
هفته دیگه به امید خدا سزارین میشم
همش حس میکنم زنده از اتاق عمل نمیام بیرون
چون سر زایمان اولمم حالم بد شد هفته پیش دکتر قلب بودم بهم گفت حتما باید بیمارستانی زایمان کنی که سی سی یو فعال داشته باشه اینو که گفت بیشتر این حس مرگ افتاد به جونم تو ذهنم همش برای اخرین بار میاد الان داشتم فکر میکردم به شوهرم بگم قبل زایمان برای اخرین بار بریم کباب بخوریم یا همش دلم میخواد برم فامیلامون و ببینم میگم برای اهرین بار ببینمشون چند شب پیش هم خواب مادربزرگمو دیدم که اصرار داشت و میخواست منو پاگشا کنه
نمیدونم این فکرا چیه افتاده به جونم شاید به خاطر تجربه بد زایمان اولمه ولی هرچی هست خیلی نگران بچه هامم
همش میگم خدایا خودت میدونی از مرگ نمیترسم فقط نکران بچه هامم مخصوصا پسرم که خیلی بهم وابسته اس امروز اومد کنارم خوابید گفت بغلم کن اون خوابش برد منم گیج خواب بودم ولی یهو گریم گرفت میگم بعد من چکار کنه بچه ای که از دست باباشم حتی غذا نمیخوره بعد من چی به روزش میاد😖😖
ببخشید شب عیدی اینارو کفتم ولی کسی و ندارم باهاش حرف بزنم دلم داره میترکه اگه اینارو به شوهرم بگم عوض اروم کردنم داد و بیداد میکنه منم این روزا اعصابم نمیکشه واقعا