2733
2734
عنوان

دستم سووووخت

165 بازدید | 22 پست

غروب دستم سوخت با روغن داغ خخخخیلی سوز میزد منم همش گریه میکردم همسرم هم تا ساعت دوازده سر کار بود بهش نگفتم وقتی اومد تقریبا خوووب شده بود انقدر کولی بازی دراوردم و گریه کردم و ...بنده خدا نصف شبی برام آب قند درست کرد فشارم افتاده بعد بهم غذا داد عسل ریخت رو سوختگیم منم همینطور ادامه دادم رفت پماد سوختگی خرید اورد من زدم کللللی قربون صدقم رفت و  مهمونی با دوستاشو کنسل کرد بمونه پیشم...مامانم میدونست من الکی ناز میکنم گفت بهش برو مهمونی دوستات اونم رفت بهم میگه مریض!!!واقعا من مریضم؟؟؟؟من دلم فقط یکم ناز کشیدن میخواست🤣

شماازاین کارا نمیکنین؟؟؟


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من وقتی قهر باشم از این کارا میکنم ک بیاد منت کشی زود😆😆😆😆

وزن شروع》90 وزن هدف》۶۵...پشت کرده ام ب گذشته...ب روزهایی ک با اندوه شب شدند...دشمن شده ام با آنها ک مرا ن تنها یکبار بلکه هزار بار آزردند رو ب آینده ای نشستم ک هیچکدام از آن آدمها و روزهای ملالت امیز،درونش جایی ندارند.مادربزرگ همیشه میگفت:روی زخم های دلت مرهمی نگذار!صبر کن بسوزند و بفهمند دستی نیست برای مداوایشان آنوقت یاد میگیرند با هر حادثه خراش برندارند...گذشته ام را بی هیچ دوایی رها کرده ام،دشمنانم نیز در مخروبه ترین قسمت مغزم.باید یاد بگیرم برای هر رنجشی پماد امید بخشی نیس؛درد را باید تجربه کرد تا دیگر هر زخمی،روح را ب انزوا نبرد...حالا آدمی شده ام بیگانه با انچه تصور میکنی.هرچقدر میخواهی طعنه بزن و کنایه هایت را در دهانت بچرخان!من تنها آینده ای را میبینم ک نه برای تو جایی هست نه روزهای  هدر رفته!مادربزرگ قربان دهانت راست میگفتی:مرهم همیشه دوای درد نیس،گاهی باید بی اهمیت بود درد خودش از خانه میرود...!
2728
2738
من وقتی قهر باشم از این کارا میکنم ک بیاد منت کشی زود😆😆😆😆

اره خیلی خوبه انقدر نگرانش‌کردم پیش دوستاش زنگ زد حالمو بپرسه گفتم خوب شدم الحمدلله یکم‌درد میکنه البته

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730