خخخخخخ
يه بار من عمه أينام رفته بودند اصفهان بعد اومده بودند از اون شيريني هاي مخصوص گرفته بودند بعد گزاشته بودند بالاي آب تصفيه من از خواب پاشدم تا رفتم يكم بخورم همه ريخت روي سراميك حالا قيافه ي من😩😩😖😖
سريع همه رو ريختم زير يخچال بعد رفتم از كلاس اومدم قيافه ي خانواده😡😡😡😡😡😡 بعد قيافه ي من☹️☹️☹️☹️