2733
2734
عنوان

بیاین غصه عشق دوستمو براتون بگم

410 بازدید | 43 پست

همه رو از قبل نوشتم فقط باس کپی کنم اینجا 

من یه خواهرشوهرم و عاشق عروسمونم.....دوسش دارم چون برادرمو دوس دارم....نمیدونم چه حسیه ولی همیشه دوس دارم توو هرجمعی بهترین باشه...تووهمه ی خریدا بهترین رو براش انتخاب میکنم حتی اگه خودم عاشق اون وسیله شده باشم....چون دوس دارم توو اوج باشه و هیچ کمبودی رو احساس نکنه....دوس دارم بم‌ب چشم خواهرش نگاه کنه نه خواهرشوهرخبیث😂😂

قصه... ببخشید....هستین بزارم

من یه خواهرشوهرم و عاشق عروسمونم.....دوسش دارم چون برادرمو دوس دارم....نمیدونم چه حسیه ولی همیشه دوس دارم توو هرجمعی بهترین باشه...تووهمه ی خریدا بهترین رو براش انتخاب میکنم حتی اگه خودم عاشق اون وسیله شده باشم....چون دوس دارم توو اوج باشه و هیچ کمبودی رو احساس نکنه....دوس دارم بم‌ب چشم خواهرش نگاه کنه نه خواهرشوهرخبیث😂😂


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

۱.همسایمون ک اسمش محبوبس یه دختر داشت ب اسم سوگند و یه خواهر زاده ک اسمش سپیده بوده.ک میشه دختر خاله سوگندمن بهش میگفتم خاله محبوبه..منوسوگند تقریبا هم سن بودیم و باهم مدرسه میرفتیم سپیده توو یه خانواده ی پر جمعیت دنیا اومده بود وضع بابا‌شم زیاد خوب نبود دو یه سالی هم ازمون بزرگتر بود ولی روزایی ک ما مدرسه میرفتیم سپیده بخاطر وضع مالی باباش مدرسه نمیرف خونه بود بافتنی و میکرد و هنرایه فراوون داشت و اکثر وقتا میومد خونه ی خاله محبوبه میموند تقریبا بیشتر از نصف تابستونو ..منم چون با سوگند صمیمی بودم با سپیده خیلی صمیمی شدم و همش باهم بودیم...خیلی دختر آرومی بود..با کسی کاریی نداشت کلا ما توو ۱۵ سالگی اگه خنگ میزدیم اون خیلی عاقل بود..شاید چون کلی برادرو خواهر بزرگتر از خودش داشت...خلاصه یه تابستون اومده بود خونه خاله محبوبه و ما ک طبق معمول باهم بودیم سپیده با یکی از پسرایه محلمون ب اسم محمد دوست میشه و تقریبا اومدن و موند سپیده خونه ی خالش بیشتر میشه یادمه اون سالا محرم توو پاییز یا زمستون بود ما ک میرفتیم مسجد محمد و سپیده هم میومدن....بعضی وقتا میرفتن بیرون مسجد حرفم میزدن

من یه خواهرشوهرم و عاشق عروسمونم.....دوسش دارم چون برادرمو دوس دارم....نمیدونم چه حسیه ولی همیشه دوس دارم توو هرجمعی بهترین باشه...تووهمه ی خریدا بهترین رو براش انتخاب میکنم حتی اگه خودم عاشق اون وسیله شده باشم....چون دوس دارم توو اوج باشه و هیچ کمبودی رو احساس نکنه....دوس دارم بم‌ب چشم خواهرش نگاه کنه نه خواهرشوهرخبیث😂😂
اره لطفا قطره چکونی نکن بخدا حال نداریم

ن از قبل نوشتم همه رو

من یه خواهرشوهرم و عاشق عروسمونم.....دوسش دارم چون برادرمو دوس دارم....نمیدونم چه حسیه ولی همیشه دوس دارم توو هرجمعی بهترین باشه...تووهمه ی خریدا بهترین رو براش انتخاب میکنم حتی اگه خودم عاشق اون وسیله شده باشم....چون دوس دارم توو اوج باشه و هیچ کمبودی رو احساس نکنه....دوس دارم بم‌ب چشم خواهرش نگاه کنه نه خواهرشوهرخبیث😂😂
2738

واقعا کسی نیس

من یه خواهرشوهرم و عاشق عروسمونم.....دوسش دارم چون برادرمو دوس دارم....نمیدونم چه حسیه ولی همیشه دوس دارم توو هرجمعی بهترین باشه...تووهمه ی خریدا بهترین رو براش انتخاب میکنم حتی اگه خودم عاشق اون وسیله شده باشم....چون دوس دارم توو اوج باشه و هیچ کمبودی رو احساس نکنه....دوس دارم بم‌ب چشم خواهرش نگاه کنه نه خواهرشوهرخبیث😂😂
واقعا کسی نیس

بزار دیگ .

هرکی اومد میخونه خودش 

من رویایی دارم... رویایی از جنس آزادی✌️ آزادی یعنی پول ایرانم ارزش داشته باشه... آزادی یعنی شبا با خیال راحت خوابمون ببره بدون این که غصه بخوریم صبح قرار چی گرون بشه.... آزادی یعنی داروهایی که برای هموطنام حکم زندگی داره هرلحظه و هرجا بدون دغدغه مالی پیدا بشه.... اگه منظورم از آزادی، حجاب بود ک حجابمن به بابام و شوهرمم مربوط نیست بقیه که جای خودشون😊✌️❤️

۲.تا اینکه ی روز یکی از همسایه ها متوجه ی رابطشون میشه و ب خاله محبوبه میگه و باید بگم برخلاف بقیه خاله محبوبه اصن عصبانی و ناراحت نشد و ب سپیده گف اینو میخای اونم گف اره و خاله محبوبه چون وضع خواهرش خوب نبود دوس داشت خواهر زادش ازدواج کنه و زندگی راحت تریی داشته باشه تا اینکه یه روز جلوی محمدو میگیره و میگه تو سپیده رو میخوای؟؟؟اونم میگه اره منتها من باس برم سربازی و برگردم ک بتونم باش ازدواج کنم ....اونم میگه پس باهم بودنتون ایرادی نداره...خلاصه محمد میره سربازی...ولی انگاریی خواستنش واقعی نبوده و ب خاطر سرگرمی با سپیده بود یه مدت ارتباطشو کم رنگ تر کرد سپیده میگف چرا زنگ نمیزنی و سراغی ازم نمیگیریی میگف سربازیمو و وقتم نمیشه. و کم کم رابطشو ب طور کامل قط کرد..خلاصه یه روز مثه اینکه محمد بهش خوش خیالی میرسه و توو اون خدمت سربازی ب یه همشهریمون ک اسمش مهدی بود  شماره ی سپیده رو میده و میگه بیا ب این دختر زنگ‌بزن یکم مخشو کار بگیر ک اصن‌دس از سرم بر نمیداره...تازه بهشم میگه این دختره خیلی زشته و اصن قشنگ نی....خلاصه مهدی زنگ میزنه و با سپیده درد و دل میکنه..سپیده ک تازه با محمد کات کرده بود میشینه پای صحبت مهدی . ب مرور زمان مهدی عاشق سپیده میشه ولی منتها یادش بود ک محمد گفته بود سپیده خیلی زشته....ولی وقتی از سربازی بر میگرده با سپیده قرار میزاره و وقتی میره سر قرار میبینه واقعا سپیده خوشگله و محمد دروغ گفته بود...چون نمیخاس مهدی بهش علاقه پیدا کنه....

من یه خواهرشوهرم و عاشق عروسمونم.....دوسش دارم چون برادرمو دوس دارم....نمیدونم چه حسیه ولی همیشه دوس دارم توو هرجمعی بهترین باشه...تووهمه ی خریدا بهترین رو براش انتخاب میکنم حتی اگه خودم عاشق اون وسیله شده باشم....چون دوس دارم توو اوج باشه و هیچ کمبودی رو احساس نکنه....دوس دارم بم‌ب چشم خواهرش نگاه کنه نه خواهرشوهرخبیث😂😂
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز