2726

سلام 

خانمای گل❤️

من پونزدهروزی میشه زایمان کردم،۲۴ سالمه وهمیشه اهل برو بیا وبیرون گردش بودم،قبل زایمان میخواستیم اثباب کشی کنیم نشد ومن مجبور شدم نی نیرو به دنیا بیارم الان اومدم خونه مامانم،شوهرم مرده خوبیه وهمیشه هوامو داره وتوبارداری خیلی نواظبم بود،ولی اصلا مراعات حالمو این مدت نکرد بیست روژه توخونه پامو بیرون نذاشتم

هیچی برام نخرید،امروز قراذ بود بریم بیرون رفته ساعت نه شب اومده میگه بریم؟!ازش متنفر شدم درحدی که قیافشو میبینم حالم بد میشه!!!!!!همه کاراش برام آزاره متنفرم ازش

همش بغض دارم ،دلم میخواد گریه کنم،کم حرف شدم،اصلا یه حالیم این حسا طبیعیه؟تاکی ادامه داره؟

دارم دیوونه میشم😥😥😥🥺🥺

هیچ جا نمیرم!نمیدونم بابچه پونزذه روزه چجوری باید برم بیرون

چجوری عوضش کنم،شیرش بدم

شما تجربه ای دارین که بتونه کمکم کنه؟😥

خداجونم بابت تموم چیزایی که بهم دادی ویه زندگی عالی ممنونتم❤️❤️❤️

تا ۴۰ روز کجا میخوای بری. بخواب تا زخمات خوب شه. حالت هم کم کم بهتر میشه. 

فقط داریم حرف میزنیم. اونی که میخواد بگه "به من چه "باهاش موافقم .لطفا نظر نزاره. واقعا به تو چه .وقتت رو نلف من نکن.برو یه تاپیک دیگه که بهت مربوط باشه والله


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

این حالت ها و  استرس ها و نگرانی ها  تا حدودی ش  مال تغییر هورمون هاست

باید هم خودت ب خودت کمک کنی  و هم از کمک همسرت استفاده کنی  تا  روحیه ت بیاد سر جاش 

کاش مشاور برید 

مطمئن باش حالت خیلی تغییر میکنه 

ماه هاست دنیا دارد ضدعفونی می شود                                                       گویی مهمان ویژه ای  در راه است ....

فكر كنم افسردگي بعد زايمان باشه

دختر خاله منم اينطوري بود همش كلافه ميشد

بچه ٢٠ روزش بود ميذاشت پيش مامانش يك ساعت ميرفتيم قدم ميزديم حالش بهتر ميشد

شمام سعي كن تفريحها كوتاه برا خودت جور كني ايشالا بزرگ ميشه روال زندگيت درست ميشه❤️😘😘

خدايا شكرت ❤️السلام علي الحسين ✨ ممنونم كه روز تولد امام حسين بهم عيدي دادي خدا جون 😘

منظورت از خرید اگه کادویه اگه میدونی پول دستش هست بهش بگو برام چی میخری اگه میدونی نداره که هیچ

فقط داریم حرف میزنیم. اونی که میخواد بگه "به من چه "باهاش موافقم .لطفا نظر نزاره. واقعا به تو چه .وقتت رو نلف من نکن.برو یه تاپیک دیگه که بهت مربوط باشه والله

بهتد تبریک میگم گلم. نگران نباش اینها همش طبیعیه من هم مثل خودت بودم. حتی لبخند هم نمیزدم. یبار برادرم اومد منو بغل کرد و گفت آجی چرا دیگه مثل قبل نمیخندی . من دلم واسه خنده هات تنگ شده. در این حد بودم. چنو ماه پی،ذره همه چیز حل میشه. 

تنها زمانى “صبور”خواهى شد،که “صبر”را یک”قدرت”بدانی نه یک “ضعف”…آنچه “ویران مان” مى کند“روزگار” نیست !حوصله ی “کوچک”براى “آرزوهاى بزرگ” ماست …........................................................................دو چیز شخصیت ات را تعین می کند :صبر وقتی چیزی نداری رفتارت وقتی همه چیز داری !

وای که من یک ماه و نیم بعد زایمان داغووون بودم، همش گریه میکردم، از شوهرم به خاطر کاراش عصبانی میشدم، همه چیز رو اعصابم بود اما کم کم دست شد....سعی کن از بقیه بدون تعارف کمک بگیری، سخته اما بعد از یه مدت درست میشه...منم یه تاپیک تقریبا در همین‌موزد دارم میتونی بخونیش

🕊 پر میشه این خونه از رقص و گل و شادی 🕊
2706
ارسال نظر شما
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز