2733
2734
عنوان

سههههلام

58 بازدید | 0 پست

📚 #داستان_شبروزی دم یک روباه در حادثه ای قطع شد،روباه های گروه پرسیدند دم ات را چی شد ؟چون روباه هانسلی مکار میباشند ، گفت خودم قطع اش کردم گفتند چرا ؟ این که بسیار بد  می شود. روباه گفت نخیر ، حالا خوب آزاد و سبک احساس راحتی می کنم وقتی راه میروم فکر می کنم که دارم پرواز می کنمیک روباه دیگر که بسیار ساده بود رفت دم خود را قطع کرد و درد شدیدی داشت و نمی توانست تحمل کندرفت نزد روباه اولی و گفت برادر تو که گفته بودی که سبک شده ام و احساس راحتی میکنم من که بسیار درد دارمگفت صدایش را در نیاور اگر نه تمام روز روباه های دیگر به ما میخندندهر لحظه خوشی کن و افتخار کن تا تعداد ما زیاد شود وگر نه تمام عمر مورد تمسخر دیگران  قرارخواهیم گرفت.همان بود که تعداد دم بریده ها آنقدر زیاد شد که بعدا به  روباه های دم دار می خندیدند وقتی در یک جامعه افراد مفسد زیاد میشودآنگاه به افراد باشرف و باعزت میخندند.و گاهی هم آن ها را دیوانه می خوانند




اینو ک خوندم یاد ی سری ادما افتادم .. گفتم حیفه نشد ندم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز