چاوش رفت در خونه کریم بوستان حلالیت طلبید زنش آورد.همهحسابای آراز مسدود کرد و ب حنیف هم گفت هیشکی کار ب آراز نده.فرداشم آراز اومد ماشین رو داد ب چاوش ی مشت حرف و ناله هندی که من دوست دارم .چاوش نگاش نکرد هرجا هم رفت از ترس حنیف کار بش ندادن.ستار هم ک اونده بود حجره وقتی روزگار آراز دید برگشت خونه.کریم رفت با عاطفه صحبت کرد ک این ماجرا رو ختم کن.با چاوش حرف بزن.خلاصه همینا اینقد کشش میدن تو قسمت آخر سریالو فتیله پیچ می کنن