دوتا خاهر بودن شوهراشون با هم شریک بودن
کریم بوستان و بابای چاووش
بعد بابای چاووش میره تو کار سیمان و دار و ندارشو از دست میده و از کریم قرض میگیره و ی دستخط میده ک من بدهکارم بهش و سه دونگ مغازه مال اون
بعد ک باباهه میمیره چاووش اون سه دونگ رو نمیده ب کریم و از مغازه میندازتش بیرون
بعد خود چاووش جنم داشته و زرنگ بوده ی حجره رو تبدیل کرده ب اینهمه ثروت
اینا هم دارن میسوزن میگن ما هم حق داریم
مخصوصا پسر کریم جای اینکه بره کار کنه چشمش ب اون سه دونگه و دارن میسوزن از این قضیه
کللللللل زندگی کریم و بچههاش هم همینه ک دنبال سه دونگ باشن و هیچ کاری نمیکنن و فقط دنبال اون مغازن همین