2726
عنوان

یا با شوهراشون دوست بودن؟چطور شد که اومد خواستگاری؟

| مشاهده متن کامل بحث + 472 بازدید | 38 پست


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
در چه حدی بود دوستیتون  چندسسال و چی،شد که اومد خواستگاری

از اولش بهم گفت هدفت چیه منم گفتم ازدواج 😀گفت نمیشه ها بابا و مامانت نمیذارن  من گفتم اون با من 👌🏻

میشه برام دعا کنین😍😍😍

من خودمم نمی دونم چی شداومدخواستگاری...من دوست داشتم کلی دوست بمونیم اماسر۵ماه اومدخواستگاری منم آمادگی ازدواجونداشتم

امروز برای اولین بار تپش های قلب کوچیکتوشنیدم وباورم شدکه تو وجودمی...
به نظرم دختره نباید اویزون باشه و نباید سرنوشت رابطه شون براش مهم باشه و دوستی نباید زیاد طولانی بشه ...

قبول ندارم، ما ٤ سال دوست بوديم ، يك سال عقد، نزديك يك سالم هست ك عروسي كرديم

خداروشكر هنوزم مثل روز اول ميمونيم براي هم


یک سال و خورده ای دوست بودیم 

یک سال و خورده ای هم خونه بودیم 

یه شب گفت به نظرم ازدواج رسمی کنیم 

هر دو مون از ازدواج رسمی میترسیدیم ولی به مرور زمان آمادگی اش رو پیدا کردیم 

از الان واسه اونایی که میخوان بپرسن ازدواج سفید بوده یا نه باید بگم ما محرم بودیم فقط عقد ثبت شده نمیخواستیم 

😁

پسر عموش خواستگارم بود 

بهش ج رد دادم این اومد 

جوابم منفی بود ۲ ماه تمام التماس کرد تا راضیم  کنه

الان ب ی ورشم نیستم

من جایے باختم ڪه فڪر ڪردم دارم به آرزو هام میرسم.
ما 10 سال دوست بودیم از همون اولم گفتم قصد بازی دادن ندارم خوب فکراتو کن

ده ساااال!!!!!از چند سالگیتون؟؟؟بعد تو این تایم کات نکردید؟خسته نشدین ازهم؟؟چجور اوند خواستگاریت و ببخشید در،چه حدی بود رابطتون

ما دو سال دوست بوديم از همون اول گف واسه زندگي ميخامت بايد با اخلاقم كنار بياي تمام دوستامو گذاشتم كنار با حجاب شدم ي ماه بعد دوستيمون رفتيم حلقه نقره ست خريديم همديگرو نشون كرديم خيلي عاشق هم بوديم بعد ي سال و نيم دوستي بهش گفتم بايد بري سربازي اگ نري مامانم منو بهت نميدع با اينك كارشون ازاد بود و اصلا نميخاست و قصد نداشت هيچوقت بره سربازي بخاطر من رفت اموزشيش خيلي دلتنگ بوديم زنگ ميزد اون گريه ميكرد و من گريه ميكردم بعد اموزشيش باز افتاد ي شهر ديگ ما قرار بود بعد يربازي عقد كنيم ولي چون افتاد شهر دور اصلا نتونستيم دوري همو تحمل كنيم ماه سوم سربازيش زنگ زد از پادگان يهويي بدون امادگي قبلي گف شماره مامانتو بده بدم ب مامانم برا خاستگاري منم پريدم بالا از ذوقم خخخخ

میشه برا سلامتی تو دلیم صلوات بفرستین💖🙏🏻
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730