2703
2553

خونه پدرشوهرم قدیمی بوده وازبقیه خونهامحل پاین تربوده تااینکه برادرشوهرم تصمیم میگیره خونه جدیدرست کنن میگین وقتی داشتیم براخونه زمینومیکندیم استخون ذیدیم گفتیم شایدماله حیوون بوده میگه بازکندیم سر اسکلت دیذیم بعدیکی ازبزرگهایه محل میگه قدیمهازلزله اومدهمه مردم زیرآوارموندن شوهرم میگه یه گونی استخون جمع شدتازه یه آفتابه قدیمی بایه قندشکن مسی هم پیدامیکنن حالاهروقت میریم خونه پدرشوهرم چه اتفاقاتی کع پیش نمیاداتاصبح نمیزارن بخابی یهوپاتوبلندمیکنن میکبونن زمین یادستت تازه عروسی کردم اینهابهم نگفتن خونشون چطوریه رفتم نصف شب دسشویی دیدم یه زن لباس مشکی پوش موهای وز چشاش برق میزدمثل نورقرمزانگاربودسرشوازدردسشویی اوردبیرون نگام کردمنم مادرشوهرم فوت شده که بگم اونه به چشم من اینجوری اومدزبونم بنداومده بودفقط عقب عقب میرفتم دمه درخونه نشستم درخونه صدازدپدرشوهرم پریدبیرون چی شده عروس فقط اشاره میکردم اون فهمیدچی شده شوهرموصداکردبغل داخل خونه چندساعتی زبونم بنداومده بودپدرشوهرم سیدهستش نمیدونم چیکارکردزبونم واشدمیگن باباش دعامیداده قدیم پدزشوهرمم یکم سردرمیازه خلاصه من روزمیرم هنوزشب نشده جیم میزنم باشوهرم

نیش دوست ازنیش عقرب بدترهست پس بزن عقرب که دردت کمترهست 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز