هیچی مسخره بازی.تاپیک اخرمه.همش تو کارای بچه دخالت میکرد منم پریود عصبی خسته پسرم لج میکرد نمیخورد ی نقطه سس زدم که مزه سس رو بگیره بقیه غذا رو بخوره که گفت نده و اینه گفتم بچه خودمو خودم میدونم چیکلررکنم داد و بیداد کرد و گفت شعورم خوب چیزیه منم گفتم متاسفم برات و رفتم با بچه خونم از اونجا ماشین گرفتم بریم خونه مامانم بچه گرررریع میکرد از سر سفره اورده بودمش.مامانم بهش غذا داد ولی من از گل وم پایین نرفت قضیه مال پرییشبه.بعد دیشب اومده گل گرفته داده به من که مثلا از این تریپ ها که معذرت خواهی رو به زبون نمیارن
منم بخشیدمش ولی تو دلم عزادارم انگار اون مرده برام دیگه اون ادم سابق نیست از نظرم.اخه من به خانوادشون خیلی علاقه دارم با این که رفتار حسابی هم بلد نیستن ولی کلا برام عجیبه که دوسشون دارم