به شوهرم میگفتم به خودت برس و ورزش کن و باشگاه برو و ....خلاصه خوشتیپ باش...مسخرم کرد و بهم خندید...منم بغضم گرفت از این که شوهرم به خودش نمیرسه نگاهم میفته به پسرای خوشتیپ و عذاب وجدان میگیرم از اینکه از پسرا خوشم میاد....به خاطر همین کار زشت خودم و شوهرم یواشکی گریه کردم...زودی وضو گرفتم که خیسی صورتم معلوم نشه و اون حموم بود...دراومد و منو دید که چشام قرمزه...از من انکار و از اون اصرار که چی شده...کلی قربون صدقم رف که بگو چی شده...منم همه چیو گفتم که به گناه میفتم و به خودت نمیرسی و حس بدی دارم از تو و خودم...اخرش اونم ناراحت شد و بحثمون شد منم اومدم اتاق خواب...بازم گریه کردم...شب قدره..دعام کنید مشکلم حل بشه و هیچکی به چشمم نیاد
..خیلی دارم اذیت میشم از این بابت...چون وقتی نگاه میکنم به بقیه و بعد نگاه میکنم به همسرم .....
نمیدونم چیکار کنم جز دعا....حال بدی دارم چیکار کنم خدااااااا